از تبار نور
دیگر بار چشمهسار کوثر محمّد صلى الله علیه و آله در جویباران فضیلت و عفاف به یکدیگر رسیدند تا مرجانهاى معرفت و مرواریدهاى درخشان امامت را به چشمان منتظر و دلهاى آرزومند هدیه کنند. امام حسین علیهالسلام جشنى شکوهمند و معنوى را تدارک دیده تا شاهد پیوند زیبا و مقدّس فاطمه دختر برادرش امام مجتبى علیهالسلام و زیباترین روح پرستنده؛ یعنى، فرزندش علىّ باشد.
خدایا، این نامها چقدر براى اهلبیت عصمت زیبا و خاطره آفرین است! فاطمه همنام مامشان زهرا علیهماالسلام که همواره خاطرههاى مهر و عفاف و عصمت را در یادها زنده مىکند و نام على همان که سجّاد آل محمد علیهمالسلام فرمود از شدت علاقهاى که پدرم به امام على علیهالسلام داشت همواره براى فرزندانش نام على را بر مىگزید.(1)
حریف مجلس ما خود همیشه دل مىبرد على الخصوص که پیرایهاى بر او بستند، و این خود فرهنگى زیبا و عشقى متعالى بود که همچنان خاندان فاطمه علیهاالسلام با آن زندگى مىکردند و با نسیم و عطر دلانگیز این نام، خود را شادابى و معنویّت مىبخشیدند که حدیث فاطمیّات نیز جلوهاى از همین فرهنگ و عظمت را فرا راه دیدگان قرار مىدهد. پنج نفر از راویان حدیث به نام فاطمه است که هر یک از عمّههاى خویش آن را روایت مىکنند. فاطمه دختر امام موسى ابن جعفر علیهماالسلام از فاطمه دختر امام صادق علیهالسلام از فاطمه دختر امام باقر علیهالسلام از فاطمه دختر امام سجّاد علیهالسلام از فاطمه دختر امام حسین علیهالسلام و او از امّ کلثوم دختر فاطمه زهرا علیهاالسلام و او از مادرش فاطمهى زهرا علیهاالسلام که فرمود: «آیا فراموش نمودید سخن پیامبر صلى الله علیه و آله را در روز غدیر خم که فرمود: هر کس من مولاى اویم على مولاى اوست.»(2)
«کانت صدّیقةً لم تُدْرَک فى آل الحسن اِمْرَاَةٌ مثلُها؛ او بسیار راستگو بود که در خاندان امام مجتبى هیچ زنى به همتایى او نمىرسید.»(3) او در سایهسار نخل بالندهى امامت به مقامى رسیده که امام باقر علیهالسلام مىفرماید:
«روزى مادرم در زیر دیوارى نشسته بود که ناگاه صدایى از دیوار برخاست و از جا کنده شد. در حال فرود آمدن بود که مادرم با دست خود به دیوار اشاره نمود و فرمود: «لا وَ حقِّ المصطفى ما اَذِن اللّه لک فى السّقوط فَبَقِىَ مُعَلّقا فى الجوّ؛ سوگند به حق مصطفى تو نباید فرود آیى که حق تعالى تو را به افتادن رخصت نمىدهد پس آن دیوار در فضا معلّق باقى ماند، تا مادرم از آن جا بگذشت.»(4)
این چنین است که فضیلت مادرىِ پنجمین امام معصوم را دارا مىگردد و به سال 57 (پنجاه و هفت) هجرى قمرى دامنش گل وجودى باقر العلوم علیهالسلام را متجلّى مىسازد و در هالهاى از نور و عظمت قرار مىگیرد.
نوهى امام على ابن ابىطالب علیهالسلام، دختر امام حسن، عروس عمویش امام حسین، همسر امام زین العابدین، و مادر امام محمد باقر علیهالسلام عظمت و نورى که فقط بیانگر آن این کلام الهى است که فرمود: «فتبارک اللّه احسن الخالقین.»(5)
درخشش این معنویّت همچنان رو به فزونى داشت تا در همراهى امام حسین و شرکت در نهضت خونین ابىعبداللّه علیهالسلام در کنار امام زین العابدین علیهالسلام به اوج خویش رسید و نورانیّت او «بَدر» تمام و کمالِ تامّ و تمام یافت. داغ شهادت سیّدالشهدا و خاندان وحى از آن جمله برادرش قاسم ابن الحسن او را مرتبتى بزرگ بخشید و با محافظت از جان فرزندش امام باقر علیهالسلام که بیش از چهار سال نداشت حقّ بزرگ خویش را بر امت اسلامى و دیگر ائمه معصومین علیهمالسلام جلوهاى دیگر بخشید.
نشانههاى صدق بشارت پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله ظهور یافته و لحظههاى دیدار جابر با امام باقر علیهالسلام نزدیک شده او مشتاق است تا شاهد اعجاز عینى و خارجى سوره کوثر باشد زیرا پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله از پیش به جابر ابن عبداللّه انصارى بشارت داده بود که تو زنده میمانى و فرزندى از من را ملاقات خواهى نمود که همنام من است و سیمایش همانند سیماى من و به صورتى عمیق و شگفت علم را مىشکافد و از او خواسته بود که سلامش را به او برساند. لحظه موعود فرا مىرسد. در یکى از کوچههاى مدینه به او برخورد مىکند. در او به دقّت مىنگرد و مىگوید: «این همان سیماى رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله است.» بر سرش بوسه مىزند و مىگوید: «پدر و مادرم فدایت، جدّت رسول گرامى اسلام به تو سلام رسانده است.»
حضرت پاسخ مىدهد که بر رسول گرامى اسلام سلام باد. پس از آن بود که جابر به دیدار حضرت مىشتافت و شاید رمز و راز بعضى از اختلافاتى که در روایات مرتبط با آن دیده مىشود، به خاطر همین دیدارهاى مختلف است.
سلیمان ابن ابراهیم قنْدوزى از دانشمندان اهل تسنن در کتاب خود «ینابیع المودّه» فصلى را در بیان نامهاى ائمه دوازدهگانه گشوده و در آن روایاتى را نقل مىکند که پیامبر گرامى اسلام اوصیاى خویش را از امام على علیهالسلام تا حضرت مهدى علیهمالسلام نام برده و از امام پنجم با لقب باقر یاد مىکند و مىفرماید: «فاذا انقضت مدّة الحسین فالامام ابنه على و یلّقّب بزین العابدین فبعده ابنه یلقّب بالباقر.»(6)
زندگى آن حضرت به حق درخشش لقب باقر العلوم بود که رسول خاتم صلى الله علیه و آله با دید الهى و غیبى خویش از پیش اعلام داشته بود. او چشمهسار حکمت و دانشى بود که خداوند متعال آن را در خاندان رسالت به ودیعت نهاده بود چنان که آن حضرت به سلمة ابن کهیل و حکم ابن عُتیبَه از فقهاى اهل تسنن فرمود: «شَرِّقا وَ غَرِّبا فَلا تَجِدان عِلما صحیحا الاّ شیئا خَرَجَ من عندنا؛ به شرق و غرب بروید ولى دانشى صحیح نخواهید یافت، مگر آنچه از سوى ما صادر شده باشد.»(7) و مىفرمود: «اگر حدیثى را براى شما بیان کردم، از شاهد و مدرک قرآنى آن از من بپرسید. سپس حضرت فرمود: «خداوند از قیل و قال (پرگوئى) و نابودى مال و سؤال نمودن زیاد نهى نموده است، حاضران گفتند: اى فرزند رسول خدا! مدرک قرآنى این مطلب چیست، حضرت فرمود:(8) آن جا که خداوند مىفرماید: در بسیارى از سخنان در گوشى (و جلسات محرمانه) آنها خیر و سودى نیست.»(9) و نیز فرمود: «اموال خود را که خداوند وسیله قوام زندگى شما قرار داده به دست سفیهان نسپارید(10) و در آن آیه که مىفرماید: از چیزهایى نپرسید که اگر براى شما آشکار گردد، شما را ناراحت مىکند.»(11)
محمد ابن مسلم مىگوید: «در هر یک از مسائل علمى که برایم مشکلى پیش مىآمد، از امام محمدباقر علیهالسلام سؤال مىکردم تا آن که سىهزار حدیث از آن حضرت و شانزده هزار حدیث از امام صادق علیهالسلام سؤال نمودم.»(12)
حبابه والبیّه (از زنان پرهیزکار و داناى به مسائل حلال و حرام(13) منظره شکوهمندى و جلوه عظیم علمى امام را این چنین بیان مىدارد: «مردى را دیدم به هنگام عصر نزدیک غروب در مکان ملتزم یا مابین درِ خانه کعبه و حِجر دست به دعا برداشته و چون مردم به سویش شتافتند و مشکلات علمى خویش را با او در میان گذاشتند، با آن زمان اندک از جاى برنخاست تا این که در هزار مسأله به آنان پاسخ گفت. سپس به سوى منزلگاه خویش حرکت نمود. در این زمان کسى با صداى بلند ندا کرد که بدانید اینست نور روشن و درخشان و نسیم خوشبو و حقّى که قدرش در میان مردم ناشناخته مانده است.
عدّهاى گفتند: این فرد کیست، در پاسخ بدانان گفته شد: «محمّد ابن على الباقر عَلَم العلم و النّاطق عن الفهم؛ او محمد ابن على شکافنده دانش، نشانه و پرچم علم و گوینده سخن از روى آگاهى و فهم است.»(14)
ممکن است این سؤال مطرح شود که در آن زمان کم چگونه حضرت به هزار سؤال پاسخ دادند؟ لااقلّ اگر براى هر جواب نیم دقیقه زمان را در نظر بگیریم، زمانى طولانى خواهد شد که آن وقت تناسب با آن نخواهد داشت.
در پاسخ مىتوان گفت: اگر فرض کنیم، جواب سؤالات صحیح بودن و باطل بودن یا بله و خیر باشد از جهت تناسب زمان مشکلى نخواهد داشت.
ثانیا ممکن است تعبیر به هزار سؤال نشانه کثرت و زیادى سؤالها بوده باشد نه این که دقیقا هزار سؤال باشد علاوه بر این ممکن است، افراد زیادى سؤالات مشترک داشتهاند و زمانى که سؤال یک فرد پاسخ داده مىشد، دیگران نیز جواب خود را دریافت مىداشتهاند و بدین جهت تعبیر به پاسخگویى به هزار سؤال شده است.
ابن حجر هَیْثَمى از متعصّبان اهل تسنن درباره امام باقر علیهالسلام مىنویسد:
«ابو جعفر محمّدٌ الباقر سُمِّى بذالک مِنْ بَقَرَ الاَْرضَ اى شَقَّها وَ آثارَ مُخْبَئاتِها وَ مَکامِنها فلذالک هُوَ اَظْهَرَ مِنْ مُخْبَئاتِ کُنُوزِ المعارِف و حقائق الاحکام ما لایخفى الاّ على مُنْطَمِسِ الْبَصیرة اَو فاسِدِ الطّویّة وَ مِنْ ثمّ قیل فیه هو باقِرُ العلم وَ جامعه و شاهِرُ علمِه وَ رافِعُهُ؛ لقب باقر براى ابو جعفر محمّد باقر برگرفته از شکافتن زمین و بیرون آوردن گنجهاى پنهان آن است، بدین جهت که او از گنجهاى پنهان معارف و حقایق احکام آن قدر آشکار ساخت که جز بر افراد بىبصیرت و دلهاى ناپاک پوشیده نیست و از این جاست که وى را شکافنده و جامع دانش و نشر دهنده و بر افرازندهى علم خویش نامیدهاند.
وى سپس به شخصیّت امام در بعد عرفان اشاره مىکند و مىگوید:
«و لَهُ من الرّسوخ فى مقامات العارفین ما یکلُّ عنه اَلْسِنَةُ الواصفین و له کلماتٌ کثیرةٌ فى السلوک و المعارف لا تَحتَمِلُها هذه الْعِجالة؛ و براى او از استوارى و ثبات در مراحل سلوک عرفانى منزلتى است که وصف کنندگان از بیان آن عاجزند و در زمینه این سلوک و معارف داراى کلمات فراوانى است که فرصت، مجال طرح آن را نمىدهد.»(15)
عبدالله عطاء مکّى از دانشمندان عصر امام مىگوید: «هیچ گاه دانشمندان را از نظر علمى بدان سان که نزد امام محمد باقر علیهالسلام بودند کوچک و حقیر نیافتم. دیدم حکم ابن عُتَیبَه را با همه زیادى علم و منزلتى که در نزد مردم داشت، در مقابل آن حضرت همانند کودکى بود که در مقابل معلّم خویش نشسته باشد.»(16)
«جاحظ» دیگر دانشمند برجسته اهل تسنن آفاق زیبا و بلنداى کلام حکیمانه امام باقر علیهالسلام را این گونه ترسیم مىکند: «قد جَمَع محمّد ابن على ابن الحسین علیهمالسلام صلاح حال الدّنیا بِحذافیرها فى کلمتین فقال: صلاح جمیع المعایش وَ التّعاشر مِلاُْ مکیال: ثلثان فِطْنَة و ثُلُثُه تغافلٌ؛ محمّد ابن علىّ ابن الحسین مصلحت تمامى زندگى دنیا را در دو کلمه جمع نموده و فرموده است: صلاح همه زندگىها و روابط و معاشرت «با دیگران» در پر نمودن پیمانهاى است که دو سوم آن هوش و فراست و زیرکى و یک سوم آن تغافل (و خود را به غفلت زدن در بعضى از امور) است.»(17)
قتاده فقیه بصره به امام باقر علیهالسلام گفت: «به خدا سوگند من در نزد فقیهان و ابن عبّاس نشستهام اما اضطراربى که در نزد شما دارم، در نزد هیچ یک از آنان نداشتهام.
فقال له ابو جعفر علیهالسلام اَتَدْرى این اَنت، انت بین یدى بیوتٍ اذن اللّه ان ترفع و یذکر فیها اسمه...؛
فرمود: آیا مىدانى که در کدامین مکان قرار گرفتهاى؟ تو اکنون در مقابل خانههایى هستى که خداوند به رفعت و بلندیِ مرتبهى آن رخصت داده است و نام خدا در آن برده مىشود و صبح و شام خداى را در آن خانهها تسبیح مىکنند و آنان مردانى هستند که تجارت و خرید و فروش آنان را از یاد خدا و اقامه نماز و پرداخت زکات باز نمىدارد.
تو در این گونه مکانى و ما داراى این خانهها.»(18)
نظیر همین سؤال را عکرمة دیگر دانشمند اهل تسنن از امام علیهالسلام نمود و پاسخى نظیر پاسخ قتاده دریافت داشت.(19)
فخر رازى از علماى اهل تسنن در تفسیر خود در بیان نظرهاى مختلف راجع به معناى کوثر مىنویسد:
«سومین نظر در معناى کوثر این است که منظور از آن، فرزندان پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله است و این به آن جهت است که این سوره در ردّ کسانى نازل شده است که از آن حضرت به خاطر نداشتن فرزند عیبجویى مىکردند که در این صورت معناى آن این است که خداوند تو را فرزندان و نسلى عطا مىکند که در طول تاریخ برقرار خواهند ماند. سپس مىگوید: ببین که چقدر انسانها از اهلبیت پیامبر صلى الله علیه و آله به شهادت رسیدهاند اما جهان همچنان شاهد رونق فزاینده آنان است. آنگاه بنگر که چه تعداد از بزرگان اندیشمند مانند امام باقر، امام صادق، امام کاظم، امام رضا علیهمالسلام و محمّد نفس زکیّه در میان آنها جلوهگر شده است.»(20)
مطلبى که لازم است بدان بپردازیم، این است که چگونه امام پنجم علیهالسلام به باقر لقب یافت با این که همه معصومین شکافنده دانش و علم بودهاند؟
براى بررسى و تحلیل آن لازم است که به موقعیّت و زمان ویژه امام باقر علیهالسلام توجه نمائیم.
بعد از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله حوادث تلخ و ناگوارى براى جهان اسلام و اهلبیت علیهمالسلام پیش آمد که موجب شد امام على علیهالسلام به مدت بیست و پنج سال خانه نشین گردد و مردم نتوانند از دانش آن امام بهره لازم را ببرند. در دوره پنج ساله حکومت آن حضرت ناکثان (عهدشکنان)، قاسطان (معاویه و اصحاب او) و مارقان (خوارج نهروان) نیز با جنگهاى خود فرصت تعلیم گسترده را از آن امام سلب نمودند.
امام مجتبى علیهالسلام نیز پس از دوره حکومت کوتاه خود، همین مشکلات و تنگناها را داشته و خفقان حاکم اموى و تبلیغات مسموم آنان راههاى روى آورى مردم به سوى آن حضرت را سد نموده بود. این خفقان در دوران امام حسین علیهالسلام به اوج خویش رسید. به طورى که هر گونه امکان تبلیغ و بیان فروعات احکام را از ابى عبداللّه علیهالسلام سلب نمودند.
اگر روایات فقهى را مورد مطالعه و دقّت قرار دهیم مشاهده مىکنیم که روایات امام حسین علیهالسلام در این زمینه اندک است، تازه همان روایات نیز از طریق فرزندان معصومش علیهمالسلام به ما رسیده است.
این خفقان در کربلا به اوج خود رسید و پس از شهادت آن حضرت تا پایان عمر امام زین العابدین علیهالسلام نیز سایه سنگین و شوم استبداد بر امّت اسلامى گسترده بود امّا در زمان امام باقر علیهالسلام وضعیّت به گونهاى دیگر شده بود. از یک سو فرقههاى مختلف و مکتبهاى گوناگون سؤالات زیادى را در ذهنها پدیدار ساخته بود که جواب و تحقیق درباره آن را دنبال مىکردند که مناظرات امام علیهالسلام گواه آن است و از سویى دیگر مظلومیت اهلبیت علیهمالسلام براى جامعه اسلامى به صورت روشنترى پدیدار شده بود و موجب توجه و جذب دلهاى مستعدّ به سوى آن بزرگواران شده بود و این در حالى بود که ضعف حکومت اموى و قیامهاى مختلفى که در مملکت اسلامى علیه آنان انجام مىگرفت فرصت پرداختن و ایجاد حسّاسیت نسبت به اهلبیت را از آنان گرفته بود.
در این زمان بود که امام باقر علیهالسلام در صحنه علمى ظهور یافت و علوم دینى و الهى را فرا راه حقّ جویان قرارداد و با تبیین درست و اصیل دیدگاه دین، جلوه زیبایى از دانش و آگاهى و معرفت را ترسیم نمود و انسانهاى دور افتاده از ساحل را به آبهاى زلال حقیقت رهنمون شد. او بار دیگر اعجاز علمى نسل کوثر را متجلّى ساخت و گلواژههاى علم و آگاهى را از بوستان قرآن و سنّت به دلهاى حقجو هدیه نموده تا همچنان به عنوان باقرالعلوم آل محمّد بر تارک قرون و اعصار هرچه شکوهمندتر بدرخشد.
1 ـ بحارالانوار، ج 45، ص 175.
2 ـ الغدیر، ج 1، ص 197.
3 ـ اصول کافى، باب مولد ابى جعفر علیهالسلام ، ج 1، ص 390.
4 ـ همان.
5 ـ مؤمنون/ 14.
6 ـ ینابیع المودّه، ج 3، باب 76 ـ فى بیان الأئمة الاثنا عشر ـ ص 284.
7 ـ بحارالانوار، ج 46، ص 335.
8 ـ همان.
9 ـ نساء/ 114.
10 ـ همان/ 5.
11 ـ مائده/ 101.
12 ـ اختیار معرفة الرجال (کشّى)، صص 163 و 167.
13 ـ سفینة البحار، حرف حاء.
14 ـ بحارالانوار، ج 46، ص 259/ مناقب، ج 3، ص 317.
15 ـ الصّواعق المحرقة، ص 201.
16 ـ حلیة الاولیاء، ج 3، ص 186/ ارشاد مفید، ص 280، به نقل از بحارالانوار، ج 46، ص 286 و تذکرة الخواصّ، ص 337 و البدایة والنّهایة «ابن کثیر»، ج 9، ص 311، به نقل از سیره پیشوایان، ص 308.
17 ـ البیان و التّبیین، ج 1، ص 84، نقل از بحارالانوار، ج 46، ص 289.
18 ـ بحارالانوار، ج 46، ص 357.
19 ـ همان، ص 258.
20 ـ تفسیر فخر رازى، ج 32، ص 124.
منبع:
مجله مبلغان، شماره 9 ، عباس کوثرى.