دوستان سلام ، حسابی دلم گرفته . می دونید چرا؟

از این وضع زندگی .

تو خیابون ها که راه می رم بر اضطرابم افزوده می شود از این بی منطقی مردم خسته شده ام .از این دغلبازی ها خسته شده ام.

هر کی رو که می بینم یا داره از مردم سواری می گیره  و سرشونو کلاه می ذاره و سر کیسه شون میکنه یا اینکه داره سواری می ده و سرش کلاه می ره . خلاصه دوست دارم فریاد بزنم از این گرگ صفتی بعضی ها که اصلا سرشون به تنشون نمی ارزه .از این رعایت نکردن بر طبق ایدئولوژی و دینی که مردم دارن از از دوری آن رنج می برند. اما حرف آخرم اینه که باید زندگی کرد و سعی کرد زندگی رو درست کرد . آره باید زندگی را ساخت فرقی نمی کنه کی شروع می کنی ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است و هر وقت جلوی ضرر گرفته شود منفعت است.


برچسب ها : دلنوشته