بسمه تعالی
بحث شکل گیری حکومت اسلامی بر محوریت ولایت مطلق فقیه، یکی از آموزه هایی است که امام خمینی آن را بنیان نهاده و برای اجرایی کردن آن اقدام نمودند. در نهایت تلاش ایشان به ثمر نشست و حکومتی شیعی بر محوریت ولایت وطلقه فقیه شکل گرفت. بعد از شکل گیری این نظام اسلامی، ممکن است مبحثی فقهی تحت عنوان وجوب حفظ نظام اسلامی مطرح شود. از آنجا که حفظ نظام اسلامی با حفظ ارکان آن گره خورده است، می توان سوال را در دو بعد دنبال نمود. یکی در مورد وجوب اصل نظام اسلامی، و دیکری وجوب حفظ ارکان نظام اسلامی است.
در ابتدا دو اصطلاح رکن و نظام مورد بررسی قرار می گیرد.
در فرهنگ فارسی معین، رکن به معنای پایه، سکون، جزء بزرگتر و قوی تر از هر چیز، اطلاق شده است. در اطلاح فقه، رکن به آن جزئی اطلاق می شود که در صورت ترک عمدی و سهویش، آن عبادت باطل شود. رکن عبارت است از آنچه که وجودش در تحقق مرکب نقش داشته باشد. و علت رکن نامیده شدن آن، شدت احتیاج مرکب له به آن است.
حکومت نظامی است که تحت آن یک کشور یا یک اجتماع اداره میشوند.[1] در برخی موارد حکومت مترادف با نظام گرفته شده است. برخی حکومت را به زعامت و فرماندهی بر امت اسلامی معنی کرده اند
همانطور که بین حکومت و حاکمیت تفکیک قائل می شوند، می توان بین ارکان حکومت و حاکمیت تفاوت قائل شد اما در شکل گیری یک حکومت وجود هر دو جنبه رکنی، ضرورت دارد. ارکان اصلی حکومت عبارتند از: قوّه مقنّنه، قوه مجریه، قوه قضائیه. علاوه بر این سه رکن می توان خود مقام رهبری و اجتماع خبرگان را نیز یکی از مهمترین ارکان کشور معرفی نمود. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مواردی به عنوان رکن قرار داده شده اند که قوام نظام اسلامی به آنهاست لذا آنها را تغییر ناپذیر معرفی کرده است. «محتوی اصول مربوط به اسلامی بودن نظام و ابتنای کلیه قوانین و مقررات بر اساس موازین اسلامی و پایه های ایمانی و اهداف جمهوری اسلامی ایران و جمهوی بودن حکومت و ولایت امر و امامت امت و نیز اداره امور کشور به اتکای آراء عمومی و دین و مذهب رسمی ایران تغییر ناپذیر است.»
می توان به تعبیری وجود ارکان را مقدمه وجود نظام دانست. و گفت تا همه ارکان نظام موجود نباشند، نظامی هم که بسان یک امری مرکب از اموری است، وجود نخواهد داشت.
حفظ نظام در کلام فقها به چند معنی به کار برده شده است:
برای اثبات وجوب می توان به ادله ای تمسک کرد:
1. روایات: می توان از برخی روایات وجوب حفظ نظام اسلامی را استنباط کرد.
· لابد للناس من امیر بر او فاجر
· امام علی علیه السلام در جواب معاویه: در حکم الهی و حکم اسلام بر مسلمین لازم است بعد از آنکه امامشان مرد یا کشته شد... قبل از آنکه امامی برای خود بر گزینند دست به هیچ اقدامی نزنند.
2. آیات و روایاتی وجود دارد که مومنان را به اتحاد توصیه کرده و آنها را از تفرقه بر حذر می دارد:
· و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا
· امام صادق علیه السلام: کسی که به اندازه یک وجب از جماعت مسلمانان جدا شود، به درستی که ریسمان اسلام را از گردنش برداشته است.
3. روایاتی که اهتمام ائمه نسبت به حفظ نظام اسلامی و برخورد با مخالف به مجرد ایجاد اختلال در نظام مسلمین می رساند.
· امام علی ع: به درستی که ناکثین بر نارضایتی از حکومت من به یکدیگر متمایل شده اند و من تا آنجا که بر وحدت اجتماعی شما نترسم صبر خواهم کرد چه اینکه اگر آنان این رای سست را پیش برند نظام مسلمین از هم بگسلد.
4. عقل انسان که نیز یکی از بدیهی ترین ضرورت های بشر را وجود نظام اجتماعی و حکومت عادل، می داند. زیرا بشر مدنی بالطبع است.
5. اجماع فقهاء: همه فقها بر این مساله اتفاق نظر دارند که حفظ نظام از اهم واجبات الهی است و فقیهی سراغ نداریم که این موضوع را لازم و واجب نداند.
هنگامى که حفظ حکومت و موازین اسلامى لازم و واجب باشد، مقدمات آن نیز که کسب آمادگى و صلاحیت است واجب و لازم مىگردد، که در صورت سستى و کوتاهى هیچگونه عذرى در پیشگاه خداوند سبحان نخواهیم داشت، و باید به این نکته نیز همیشه توجه داشت که غرض بر طرف کردن مشکلات زمان است بر اساس دستورات اسلام، نه تطبیق دستورات اسلام بر مشکلات زمان.[2]