در مذمت عشق های باطل دنیوی امده است: مفضل گوید: از امام صادق علیه السّلام سؤال کردم عشق چیست، فرمود: دلهائى که از یاد خدا خالى میباشند، و خداوند محبت دیگران را در آن گذاشته باشد.[1]
البته هم عشق هایی که مادی باشد، دنیوی به حساب نمی آید بلکه اگر دوست داشتن چیزی بخاطر خدا باشد، آن چیز نه تنها مورد مذمت قرار نگرفته است بلکه نشانه دوستی خداوند معرفی شده است
انسان با جوهر عشق انرژی دو چندانی می گیرد و به فعالیت خود ادامه می دهد. عشق نیرویی به انسان عطا می کند که هیچ چیز نمی تواند جایگزین آن شود.
شعرا این اصطلاح را استخدام کردند و گفتند آن اکسیر واقعی که نیروی تبدیل دارد، عشق و محبت است، زیرا عشق است که می تواند قلب ماهیت کند. عشق، مطلقاً اکسیر است و خاصیت کیمیا دارد یعنی فلزی را به فلز دیگر تبدیل می کند، مردم هم فلزاتی مختلف هستند؛ « الناس معادنٌ کمعادنِ الذهبُ و الفضه» عشق است که دل را دل می کند و اگر عشق نباشد، دل نیست، آب و گل است.[2]
در این دنیا، اگر در قلب شخصی محبت شخص دیگری بنشیند، او فکر و ذهن آن شخص می شود و یاد او فراموش شدنی نیست. هر جا رود به یاد اوست و همه را با او می بیند و غیر او نمی بیند. زندگی اش با او معنی می شود و با وجود اوست که رنگ نشاط بر چهره اش می نشیند. یکی از فوائد عشق این است که انسان همواره به یاد معشوقش باشد.
یکی از اثرات عشق که عشق های مادی هم آن را دارا می باشند، این است که اگر عشق کسی در قلب انسان قرار گیرد و انسان عاشق فردی شود، دیگر منیتش از بین می رود و محو او می شود و خود را فانی در او می بیند و فکر و ذهنش آن فرد می شود. در روایتی از امام علی علیه السلام آمده است: هرکه شیفته چیزی شود، آن چیز دیده اش را کور و دلش را بیمار می کند ... .[3]
و عشق حقیقی چیزی جز عشق به خداوند نیست. و این عشق های مجازی که فرد بدان مبتلاست خود جلوه ای از عشق الهی است. و مجازی از آن حقیقت است.
امام صادق علیه السلام می فرماید: وقتی عشق خداوند بر باطن بنده اش بتابد او را از هر امری که مشغولش دارد و هر یاد کردی که غیر از یاد خدا باشد تهی کند. چرا که هر یادی غیر از یاد خدا تاریکی است.[4]
انسان نسبت به کسی که عاشق اوست، احساس مسئولیت می کند و همواره وقت خود را صرف رضایت معشوق می گرداند. در روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله آمده است: خداوند می فرماید: هرگاه اشتغال به من بر جان بنده غالب آید خواهش و لذت او را در یاد خودم قرار دهم و چون خواهش و لذت او را در یاد خودم قرار دهم عاشق من می شود و من نیز عاشق او؛ و چون عاشق یکدیگر شویم پرده میان خود و او را بالا زنم و مشاهده جلال و جمال خود را بر جان او مسلط گردانم به طوری که وقتی مردم دچار سهو و اشتباه می شوند او دستخوش سهو نمی شود. [5]
یکی دیگر از اموری که از نتایج عشق است، این است که انسان در زندگی اش سعی دارد رضایت معشوق را به دست آورد و اگر در جایی کوتاهی کرد و منجر به ناراحتی معشوقش شد، سریعا از دل او در می آورد و طاقت ناراحت دیدن او را ندارد.
همه آن مزایا را دارد اما آن معایب را ندارد.
مسافری از خراسان ببه حضور امام باقر علیه السلام شرفیاب می شود. او تمام این راه دور را پیاده طی کرده است. پاهایش را که از کفش در آورد، شکافته شده و ترک برداشته بود. رو کرد به امام باقر علیه السلام و عرض نمود: به خدا سوگند هیچ چیز من را به اینجا نیاورده مگر دوستی شما اهل بیت علیهم السلام. امام فرمود: به خدا سوگند اگر سنگی ما را دوست بدارد خداوند آن را با ما محشور می کند و هل الدین الا الحب.[6]
انسان وقتی در وجود خود و عالم اطراف خود می اندیشد و مشاهده می کن که خالقی دارد که به او عشق می ورزد و او را دوست دارد، اگر عاقل باشد، در مسیر جلب رضایت او قدم بر می دارد و عاشق او می شود.
تفکر کلید حل بسیاری از مشکلات بشر است. به گونه ای که بدون آن انسان به چاه های هلاکت می افتد و اساسا با همین تفکر است که از حیوانات متمایز می شود.
تفکر در عشق الهی، عشق الهی به همراه می آورد.
تفکر در روایاتی که اثرات عشق الهی را بیان می نمایند می تواند انسان را از وضعیت فعلی خارج کرده و او را به وضعیت مطلوب برساند.
یکی از راه های ازدیاد حب، توسل به محبوبان خداوند است. اینکه انسان احساس نماید، خداوند به او توجهی ندارد و او را دوست ندارد، بیشتر یا بخاطر عملکرد بد اوست و یا وسوسه ای از سوی شیطان است ک آمده است انسان را به ویرانی کشاند.
مناجات هایی که از توسط اهل بیت برای تربیتپف به ما رسیده است، ظرفیت بسیار بالایی در رساندن شخص به معبود خود و عاشق کردن او دارند. مناجات های خمس عشر سرشار از مضامینی است که انسان را از خود بی خود کرده و متوجه معبود و عشوقش می نماید.
1. عشق برادر با برادر
در مقاتل امده است الوین شهید از بنی هاشم علی اکبر بود و آخرین شهید از بنی هاشم علی اصغر بود. یک تعبیری به ذهنم رسید اینجا بیان می کنم.
یکی از آدابی که برای دعا کردن بیان کرده اند، این است که ابتدا و انتهای دعایتان با صلوات باشد. اینکه بر پیامبر و آلش درود و تحیت بفرستید. اقا امام حسین علیه السلام می خواهد این دعا نمایند: خدایا این امت را هدایت بگردان؛ ابتدای دعا و خواسته اش را با علی اکبرش شخصی که شبیه ترین فرد به پیامبر خلقا و خلقا است، و فدا کردن او مزین می نماید و انتهای دعایش با شهادت نوزاد شیر خواره اش. این کمی از صلوات ندارد.
اما آقا امام حسین علیه السلام که عشق به خداوند در تمام زندگی اش می درخشید. در عبادتش، در زندگی روزمره اش و ...، در روز عاشورا تمام زندگی اش را برای معبود و معشوق خود با رضایت داد. این فرموده امام علیه السلام که فرمود: الهی رضا برضائک ... دال بر همین مطلب است.
[1] ایمان و کفر ( ترجمه الإیمان و الکفر بحار الأنوار)، ج2، ص: 592
[2]زلیخا صادقی کوکنده، عشق الهی از منظر آیات و روایات.
[3] صدوق، امالی، 4.3.531
[4] عباس عزیزی، یکصد رهنمون از امام صادق علیه السلام ص 291
[5]کنز العمال، 1872.
[6]گنجینه معارف، ص 543(سفینه البحار، ج 1 ص 201)