در قسمت قبل اصل مقدماتی بیان شد اما ادامه شبهه:
کبری: کلام معصوم همان کلام خداست و برای ما حجت است. همچنین در علم اصول خوانده شد ظهورات حجت اند. [8]یعنی اگر امری در کلام معصوم ظهور داشت، آن برای ما حجت است.
صغری: امام علی علیه السلام فرموده اند لابد للناس من امیر بر او فاجر، و ظهور کلام در این است که هدف شارع تشکیل حکومت دینی نیست بلکه تنها چیزی که برایش مهم است وجود یک حاکم برای اداره جامعه است.
نتیجه: دین از سیاست و حکومت جداست.
آیة الله جوادی آملی در کتاب ولایت فقیه در بیان این کلام مولا می فرمایند: آقا امیرالمومنین این کلام را در جواب کلام خوارج داده اند، آنجا که خوارج می گفتند لا حکم الا لله، و مرادشان این بود لا امرة الا لله، یعنی حاکمی جز خدا نیست. آقا در پاسخ به خوارج گفته اند این حرف، حرف صحیحی است اما از آن معنای باطلی اراده شده است. درست است که هر حکم و هر قانونی غیر از قانون خداوند باطل است، اما مقصود خوارج از این جمله این است که حکومت و زمامداری جز خداوند وجود ندارد و وجود هر گونه زمامداری را نفی می نمودند. لذا مولا امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: جامعه ناگزیر از حاکم و زمامدار است. و بدون زمامدار جامعه به هرج و مرج کشیده می شود.[9]
تنها دلالتی که این روایت دارد، ضرورت وجود زمامدار و حاکم برای جامعه است و دلالتی بر نحوه نصب حاکم ندارد. بنابراین هم این ادعا که دین از سیاست جداست و هم این عبارت که نصب حاکم با خداوند است، نیازمند دلیل مستقلی می باشند. زیرا تعیین حاکم توسط مردم و... خارج از محدوده دلالت روایت است. و روایت ظهور در این مطلب ندارد.
ابتداء شبهه را به صورت دیگری بیان می نماییم، این شبهه به دو مقدمه و یک نتیجه تحلیل می شود: