دوستان آنچه من در این نوشته می نویسم دل نوشته ای است که از ته قلب آنرا به قلم آورده و می گذارم تا بماند. دلم گرفته ، انگار می خواهد پیامی را به من برساند! به اندرونی دلم رجوع می کنم ، می بینم غوغایی است .
تمام تار و پود دلم گره خورده و تنها چیزی که می تونه اونو باز کنه ندای محبتی است که در مناجات های حضرت امیر علیه السلام دیده می شود. مناجات خمسه عشر مولا امام الساجدین نوای دیگری دارد! طعم سوز می دهد و ندای بندگی.
دلم گرفته !
به بقیع نگاه می کنم ! بر گرفتگی دلم افزوده می شود ! غربت را در آنجا مشاهده می کنم .نبودن یار و همراهی ، نبودن گنبد و گلدستهای سر به فلک کشیده که دل ما را به آسمان متصل می کند!
آری بقیع حرم ندارد ! خرابه ایست که دیوار ندارد.همان بهتر که در و دیوار ندارد ! میدونی چرا؟
کاش نجار مدینه در مدینه در نمی ساخت .
یا اگر می ساخت بهر خانه حیدر نمی ساخت.
این از بقیع ! مصیبت آنقدر زیاد است که نمی توان تصور کرد! اما یه جای دیگر هم هست که این وهابی های بی همه چیز ندای خرابی را بر سر گنبد طلایی آنجا هم سر داده اند ! تا به حال به سامرا رفته ای ؟غربت آنجا هم عجیب است ! دوست دارم ناله بزنم و زجه بزنم و این خرابی و غربت را نبینم!
کجاست آن روز که مولایمان بیاید و مزد خرابی های اینان را به آنها بدهد و انتقام خون مادر را بگیرد.سامرا منتظر باش تا روزی را مشاهده کنی که این وهابیت نادان به سزای اعمال خود برسند و شیعیان حریم شما را با عزت حفظ نمایند .آنچنان حرمی برایتان بسازند که کبوتران حرمش به دیگر کبوتران بنازند. سامرا ،شیعه مظلوم است ، روزی را می بینم که شیعه از مظلومیت در می آید و ندای اشهد ان علیا ولی الله را بر سر در تمام دلها حک می نماید و اسلام ناب را به تمام دنیا صادر می کند.
به مسجد جمکران می روم و غربت آقایمان و مولا و صاحب اختیارمان را به یاد می آورم و برای تعجیل در ظهورش دعا می کنم، بیایید به گونه ای زندگی کنیم که اهل بیت می پسندند.التماس دعا