یکى از شبهاتى که از سوی اهل تسنن مطرح مىشود این است که جریاناتى چون سوزاندن درِ خانه حضرت فاطمه (علیهاالسلام) و شهادت حضرت محسن(علیه السلام) در جریان هجوم به خانه و ... همه از کارهاى زشت و ناپسندى است که آن را فقط شیعه نقل کرده و فاقد اعتبار است. ما در این مقاله قسمتى از عبارات و روایاتی که علماى اهل تسنن از قرن سوم هجرى تاکنون در کتابهاى خود نوشتهاند را خواهیم آورد که تصریحاً و تأویلاً اشاره به وقایع مذکور دارد.
پس از رحلت نبی مکرم اسلام وقتی که امیرالمومنین علی (علیه السلام) مشغول غسل و کفن نمودن پیامبر(صلی الله علیه و آله) بودند؛ عدهای از انصار و مهاجر در سقیفه جلسهای برای تعیین جانشین پیامبر بر پا کردند. این مردم بیمعرفت به جای این که به فکر انجام مراسم نبی اکرم باشند به دنبال جاه و مقام رفته بودند. اینان تلاش داشتند که روز عید غدیر و معرفی حضرت علی (علیه السلام) را به عنوان امیرالمومنین و وصی پیامبر اکرم به ظاهر به فراموشی بسپارند و به دنبال هوای نفس خود باشند. در این بین تعدادی انگشت شمار از جمله عمار، سلمان، ابوذر، طلحه، زبیر که از مدافعان امیرالمومنین بودند و پایبند به وصیت نبی مکرم؛ به عنوان اعتراض به سقیفه و دفاع از امیرالمومنین علیه السلام در خانه ایشان جمع شده بودند. مردم نیز تحت تاثیر جو حاکم، به بهانه بیعت گرفتن از این افراد برای خلیفه اول، راهی منزل حضرت شدند و در این بین حرمت خاندان وحی و دختر نبی و اهل بیت ایشان را حفظ نکردند و بیحرمتیهای بسیاری در آنجا صورت گرفت. تا جایی که از آتش زدن درِ خانه هم کوتاهی نکردند. علمای اهل تسنن نیز این موارد را در کتابهای خود ذکر کردهاند که نام کتاب و آدرس آنها را ذکر مینمائیم.
1ـ ابن أبى شیبه (متوفى 235 ه.ق) در کتاب خود به نام «المصِّنف» جلد هفتم، ص 432 روایت شماره 37045(چاپ بیروت) .
2ـ ابن قتیبه (متوفى 276 ه.ق) در کتاب خود به نام «الامامة و السیاسة» ج 1، ص 12، چاپ مصر.
3- بلاذرى (متوفى 279 ه. ق) در کتاب خود به نام «انساب الأشراف» چاپ مصر، ج 1، ص 586، تحت عنوان «امر السقیفه» در حدیث شماره 1184.
4- طبرى (متوفى 310 ه.ق) در کتاب خود به نام «تاریخ الاُمم و الملوک» ج 2، ص 443، چاپ بیروت.
5- مسعودى(متوفى 346 ه.ق) در کتاب خود به نام «اثبات الوصیه» ص 142، تحت عنوان «حکایة السّقیفه» .
6- ابن عبد ربّه (متوفى 328 ه.ق) در کتاب خود به نام «عقد الفرید» ج 3، ص 64، چاپ مصر.
7- شهرستانى (متوفى 548 ه.ق) در کتاب معروف خود «الملل و النّحل»، ج 1، ص 57، چاپ بیروت.
8 ـ ابن ابى الحدید (متوفاى 655 ه. ق) در «شرح نهج البلاغه»، ج 2، ص 56(چاپ بیروت).
9- اسماعیل عمادالدین (متوفى 732 ه.ق) در کتاب خود به نام «المختصر فى أخبار البشر»، چاپ مصر، ج 1، ص 156.
10- عمر رضا کحاله در کتاب خود به نام «أعلام النساء» چاپ بیروت، در قسمت حرف «فاء» ذیل نام فاطمه بنت محمد (صلى الله علیه و آله).
گفتیم که مردم بیوفای آن عصر به دنبال تحریک برخی به در خانه دختر رسول خدا آمدند و نسبت به وصی پیامبر اکرم، امیرالمومنین علی (علیه السلام) بیحرمتی کردند و این هجوم به خانه وحی، ضایعاتی را در پی داشت و حضرت زهرا علیهاالسلام، عزیز رسول خدا، همو که پیامبر اکرم بارها در موردش فرموده بود: "کسی که دخترم، فاطمه را آزار دهد، مرا آزار داده و کسی که مرا آزار دهد باعث ناخشنودی خدا میشود"؛ را صدمه زدند. از جمله این که باعث شدند حضرت، فرزند شش ماههاش را که رسول خدا نامش را "محسن" نهاده بود را سقط نماید. در بسیاری از منابع عامه نیز به سقط حضرت محسن بن علی (علیهماالسلام) اشاره شده است که نام آن منابع را ذکر مینماییم.
1ـ ابن شهر آشوب در کتاب «المناقب» خود ج 3، ص 132، از کتاب «المعارف» ابن قتیبه دینورى این واقعه را نقل کرده است.
2ـ مسعودى در«اثبات الوصیه» ص 142.
3ـ شهرستانى در کتاب «الملل و النحل» چاپ بیروت، ج 1، ص 57.
4ـ ذهبى در کتاب «المیزان الاعتدال»، ج 1، ص 139، رقم 552.
5ـ صفدى در کتاب خود به نام «الوافى بالوفیات»، ج 6، ص 17.
6ـ الاسفرائینى التمیمى در کتاب «الفرق بین الفرق»، ص 107.
7ـ الحموئى الجوینى الشافعى در کتاب «الفرائد السمطین»، ج 2، ص 35.
8ـ ابن ابى الحدید معتزلى در «شرح نهج البلاغه»، چاپ بیروت، ج 14، ص 192.
از جمله مسائل قابل طرح و بحث که مربوط به روزهای آخر زندگی حضرت زهرا (علیهاالسلام) میشود مسئله ناراضى بودن حضرت زهرا(علیهاالسلام) از برخی صحابه رسول خدا است (که این نارضایتى حضرت فاطمه علیهاالسلام، موجب نارضایتى رسول خدا و در نتیجه نارضایتى خداوند بارى تعالى را در پی داشت و دارد) ما در این جا با ذکر اسناد و مدارکى از علمای اهل تسنن که از معتمدین و بزرگان ایشان هستند، این مسئله و دلائل آن را مورد بررسى قرار میدهیم.
از دلایلى که نارضایتى حضرت زهرا (علیهاالسلام) را مىرساند و علماى اهل تسنّن در منابع خویش ذکر کردهاند، تدفین مخفیانه و شبانه است. به راستى چرا باید دختر بزرگوار حضرت رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) وصیت نمایند تا ایشان را بدینگونه و شبانه تدفین نمایند؟! و کسی بر پیکر مطهر ایشان نماز نخواند؟!
پاسخ این سؤال در لابلاى کتب اهل تسنن موجود میباشد.
1- محمدبن اسماعیل بخارى در الصحیح، ج 5، ص 177، چاپ احیاء الثرات ـ بیروت.
2- احمد البیهقى در السنن الکبرى، ج6، ص 300، چاپ بیروت.
3- مسلم بن الحجّاج القشیرى در الصحیح، ج3، ص 1380، چاپ مصر.
4ـ ابن اثیر در کتاب «الکامل فى التاریخ»، ج 2، ص 126 .
5- حافظ عبدالدّین محمد بن أبى شبیه، ج 4، کتاب المصّنف، ص 141. «انّ علیّاً دفن فاطمه لیلاً.»
6- اُبى فلاح الحنبلى در کتاب شذرات الذهب، ج 1، ص 15،چاپ قاهره آورده است:
«و غسَّل فاطمةُ، اسماء بنت عمیس و على (علیه السلام) و دفنها لیلاً.»
به راستى چرا باید دختر بزرگوار حضرت رسول اکرم صلى الله علیه وآله وصیت نمایند تا ایشان را بدینگونه و شبانه تدفین نمایند؟! و کسی بر پیکر مطهر ایشان نماز نخواند؟!
7- سیوطى در کتاب الثغور الباسمه، ص 15، چاپ بمبئى آورده است.
«و غَسلها زوجها على، و صَلّى علیها و دفنها لیلاً»؛ همسرش علی او را شبانه غسل داد، بر او نماز خواند و دفنش کرد.
8- عبدالرحمن بن عمرو الدمشقى در کتاب تاریخ أبى ذرعة ج1، ص 290 چاپ دمشق گوید: «توفّیت فاطمة، بعد رسول الله (صلى الله علیه وآله) بستّه اشهر، فدفنها على بن ابى طالب لیلاً»؛ فاطمه شش ماه پس از پیامبر رحلت کرد و علی (علیه السلام) شبانه دفنش کرد.
9ـ ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه ج 6، ص 50 .
لازم به یادآورى است که در منابع ذکر شده در این قسمت از اهل تسنن، علاوه بر تدفین شبانه به مورد دیگرى نیز توجّه شده بود و آن اعراض حضرت زهرا (علیهاالسلام) از خلیفه اول و عدم تکلّم ایشان با او تا زمان وفات است و این خود نیز دلیلى دیگر بر غضب حضرت فاطمه (علیهاالسلام) بر ایشان است.
در منابع اهل تسنن به مطلب (ناراضى بودن حضرت فاطمه علیهاالسلام از شیخین- خلیفه اول و خلیفه دوم-) تصریح شده است:
1- ابن قتیبه در کتاب الامامة و السیاسة، ص14، و نیز محمد بن یوسف گنجى شافعى در باب 99 کفایة الطالب.
از دیگر مصادرى که گواه بر خشم و غضب حضرت زهرا(علیهاالسلام) بر برخی از صحابه است خطبه ایشان در مسجد است. که در مصادر اهل تسنّن خطبه مذکور ضبط شده است:
(در قدیمیترین نسخه در کتاب بلاغات النساء، نوشته ابوالفضل احمد بن ابى طاهر مروزى، که متولد 204 و متوفاى 280 هجرى است حاوى خطبههاى بلیغ زنان عرب است.
آیا الفاظ سنگین و سرشار از استدلال خطبه فدکیه، دلیل بر مصائب و رنجهاى وارده بر حضرت زهرا علیهاالسلام بعد از وفات پدر بزرگوارشان نیست؟!
2- بلاغات النساء، صص 23 و 24، چ بیروت .
3- ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 4، ص78 .
4- المناقب، احمد بن موسى که سند آن منتهى به عایشه است .
5- السقیفه، ابوبکر احمد بن عبدالعزیز جوهرى که از بزرگان اهل تسنن است و در کتابش به سندهاى مختلف این خطبه را نقل کرده است.
آیا الفاظ سنگین و سرشار از استدلال خطبه فدکیه، دلیل بر مصائب و رنجهاى وارده بر حضرت زهرا (علیهاالسلام) بعد از وفات پدر بزرگوارشان نیست؟!
پس از چند روز حضرت در اثر مصائب و لطمات وارده در بستر بیمارى قرار گرفتند و هنگامى که خبر به زنان مهاجر و انصار رسید شاید براى جبران و کاهش اشتباهات مردانشان به عیادت آمدند و از احوال حضرت پرسیدند؟ حضرت در پاسخ به این سؤال فرمودند:
«قالت: اصبحتُ و الله عائفة لدنیا کنّ، قالیةً لرجالکنّ»؛ «به خدا سوگند صبح کردم در حالى که از دنیاى شما بیزارم و بغض مردان شما در دلم جاى گرفت.»
آیا این سخنان کسى نبود که پیامبر (صلى الله علیه و آله) دربارهاش فرمود: من به شادىاش شادمان هستم و در ناراحتى او ناراحت... ؟!!
و از طرفى در کتب اهل تسنن آمده است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مورد حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) فرمودند: «فاطمةُ بضعة منى، فمن أغضبها، أغضبنى»؛ فاطمه پاره تن من است، غضب او ، غضب و ناراحتی من است.
لازم به ذکر است که علامه امینى در جلد 7 کتاب الغدیر، صفحه 232 نام شصت تن از علماى اهل تسنن را ذکر کردهاند که حدیث فوق را در کتب خویش آوردهاند.
و یا این که «ان اللهَ تبارک و تعالى یغضبُ لِغضب فاطمة و یرضى لرضاها.»
و نیز «من غضبت علیه ابنتى فاطمة غضبتُ علیه و من غضبتُ علیه غضب الله.»
چه شده است که حال، آن بانوى بزرگوار اینگونه سخن مىگویند و این چنین نارضایتى خویش را اعلام مىکنند! آیا بهانهاى و ابهامى براى کسى در طول تاریخ باقى مىماند؟!
پس بنابر آنچه خود اهل تسنن به آن اقرار دارند غضبناک بودن حضرت زهرا(علیهاالسلام) از آنان در مورد صدمه زدن ایشان از جانب برخی از صحابه و تابعین آنان مسلم است و بنابر احادیث صحیح السند که متفق بین علماى اهل تسنن است صدمه به حضرت زهرا (علیهاالسلام)، اذیت رسول خدا، و آزار خدا را به دنبال دارد و هر کس که اطلاع اندکى از آیات قرآن داشته باشد، نتیجه خواهد گرفت:به راستى چرا تنها دخت رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) با فاصلهاى اندک، شبانه، با دلى پر درد به دیدار حق مىرود و تا کنون نیز مزارش مخفى مانده است؟! آیا این سند زندهاى از مصائب و مظلومیتهاى ایشان نمىباشد؟!
اولاً صدمه به حضرت زهرا(علیهاالسلام) که همان اذیت و آازار پیامبر (صلى الله علیه و آله) است، باعث غضب الهى و دور شدن از رحمت خداوند در دنیا و آخرت مىگردد.
«ان الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فى الدنیا و الآخرة و اعدّلهم عذاباً مهینا» (احزاب :57)؛ آنان که خدا و رسول او را به عصیان و مخالفت اذیت مىکنند خدا آنها را در دنیا و آخرت لعن کرده (و از رحمت خود دور فرموده) بر آنان عذابى خوار کننده مهیا است .
«والذین یؤذون رسول الله لهم عذابٌ الیم»(التوبه:61)؛ و براى آنان که رسول خدا را اذیت کنند، عذاب دردناکى است .
و ثانیاً هر کس که مورد غضب الهى واقع شود گمراه است. چرا که «و من یحلل علیه غضبى فقد هوى» (طه /81 )؛ و هر کس مستوجب خشم من گردید همانا خوار و هلاک خواهد شد.
و ثالثاً هر کس که مورد غضب الهى واقع شود را نمىتوان دوست و یاور قرار داد چون که خداوند مىفرماید:
«یا ایهاالذین آمنوا لا تتولّوا قوماً غضب الله علیهم»(ممتحنه :13)؛ اى اهل ایمان هرگز قومى را که خدا بر آنان غضب کرده یار و دوستدار خود نگیرید .
پس به فرمان خداوند نباید آنان را که خدا و رسولش را مورد غضب قرار دادهاند دوست داشت چرا که خدا و رسولش، به غضب فاطمه (علیهاالسلام) غضبناک و به اذیت او خشمناک مىشوند.
دوباره این سوال را از تمام کسانی که انصاف و وجدانی بیدار دارند می پرسیم:
به راستى چرا تنها دخت رسول اکرم (صلى الله علیه و آله)، که پیامبر بارها فرموده بود هرگاه دل تنگ بهشت می شوم سینه فاطمه را می بویم. و به اعتراف تاریخ که پیامبر دستهای این بانوی دو سرا را می بوسیدند؛ با فاصلهاى اندک پس از رحلت پیامبر اکرم، شبانه، غسل می شود، کفن و دفن می شود و با دلى پر درد به دیدار حق مىرود و تا کنون نیز مزارش مخفى مانده است؟! آیا این سند زندهاى از مصائب و مظلومیتهاى ایشان نمىباشد؟!
گروه دین و اندیشه تبیان
نوشته مهری هدهدی