ذهن ما آدمیان قابلیت وارونه ای دارد، بسیاردیده می شود ذهن ما آنچه را که چندین بار می بیند، می شوند و یا بر آن تاکید می شود را به "کلیشه" تبدیل می کند، ما با گمان به آنکه معنای آن را می دانیم دیگر در معنای درونی و لایه های زیرین آن اندیشه نمی کنیم و در این هنگام آن مفهوم یا ایده یا شعار به یک کلیشه تبدیل می شود.
مثلا همین "سلام" را در نظر بگیرید، وقتی شما به کسی سلام می کنید بدین معناست که تو از طرف من در سلم و سلامت هستی و از طرف من به تو گزندی نخواهد رسید. چند نفر ازما وقتی به کسی سلام می کنیم این معنا را مدنظر داریم؟
حکایت شعارهای انقلابی ما نیز متاسفانه همین شده است:
مثل همیشه و هر سال، دهه فجر نزدیک شد و مدارس، دانشگاه ها و ادارات با پلاکاردهای گوناگون تزیین شده اند. پوسترهایی با جمله های زیبا و حکیمانه ای که البته کمتر مورد تامل ناظران قرار میگیرند:
در بهار آزادی جای شهدا خالی
نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی
و جمله ای از امام خمینی(ره) که معمولا زینت بخش پوسترها و پلاکاردهاست:
"انقلاب ما انفجار نور بود"
آیا تا به حال شده در مورد این جمله فکر کنید؟
انفجار نور.....
اولین چیزی که به ذهن می رسد تصویر صفحه ای است که در وسط آن منبعی نورانی در حال تشعشع نور است اما مقصود امام راحل از این جمله چه بوده است؟ مگر انقلاب ایران در چه زمانه ای رخ داد و چه داشت که به انفجاری از نور تعبیر شده است؟ می کوشم به زبان ساده این جمله را واشکافی کنم.
زمانه ای که انقلاب ایران رخ داد، جهان به دو قطب تقسیم شده بود: قطبی که به بلوک غرب مشهور بود و اندیشه لیبرالیسم را باور داشتند و قطبی که به بلوک شرق مشهور بود و باور به کمونیسم و مارکسیسم را هواداری می کرد.
مارکسیستها از لحاظ هستی شناسی، ماتریللیست هستند. ماتریالیسم یا ماده گرایی براین باور است که در دنیا نه تنها خدایی وجودندارد بلکه حتی روح و هر چیز معنوی دیگری هم وجود ندارد چراکه تنها ماده است که در دنیا وجود دارد. هسته مرکزی باور هر مذهبی وجود عالم ماورا است و به همین دلیل بود که شوروی تا زمان گورباچف مساجد، کلیساها و معابد را بسته بود. مهمترین ویژگی سیاسی مارکسیتها انقلابی بودن آنها بود. انقلابی بودن به معنای نپذیرفتن وضع موجود و مبارزه با رژیم حاکم است. به همین دلیل اکثر جنبشهای انقلابی مانند مبارزان فلسطینی گرایشهای مارکسیستی یافته بودند. همه باور کرده بودند که تنها راه برای مبارزه، مارکسیست شدن است.
مضاف بر این که مارکس معتقد بود دین افیون توده هاست. یعنی مانند افیون و مواد مخدر مردم را تخدیر و راکد می کند و لذا مبارزین باییستی از مذهب فاصله بگیرند.
از سوی دیگر در باور لیبرال و مدرنیستها، مذهب نیز مقوله ای متعلق به دوران پیش از مدرن است. در واقع مذهب به دوران اسطوره ای تعلق دارد و به بیان ساده تنها آدمهای خرافاتی مذهبی هستند!
باور دوم: مذهب به دوران اسطوره ای تعلق دارد!
وقوع انقلاب اسلامی ایران دو پیامد نظری بسیار مهم داشت.: اولا نشان داد که برای مبارزه لازم نیست مارکسیست بود و بطلان باور مارکس درباره افیون بودن مذهب را نیز آشکار ساخت. (در واقع باور مارکس ناظر به مذهب مسیحیت کاتولیک بوده است و نه اسلام شیعی.)
از سوی دیگر نشان داد که مذهب مقوله ای نیست که با پیشرفت و دنیای مدرن ناسازگار باشد. می توان مدرن بود اما مذهبی بود و میان این دو مقوله اگرچه تطابق کامل برقرار نیست اما تباین هم نیست. همچنین انقلاب ایران به پیدایش گونه ای نوین از نظریه های انقلاب که در آنها بر عنصر فرهنگ و دین تاکید می شد نیز منجر گردید.
به همین دلیل است که انقلاب ایران راه سومی را در فراروی ملتهای اسلامی قرار دارد. اما آیا این راه سوم فقط در مقام نظر بود و یا عملا نیز تغییرات و تاثیراتی را موجب شد؟
انقلاب ایران راه سومی را در فراروی ملتهای اسلامی قرار دارد.
تقریبا هیچ کشور اسلامی از تاثیرات انقلاب ایران دور نماند. لبنان به عنوان کشوری که بیشترین تاثیر را پذیرفت، شاهد ایجاد جنبش حزب الله بود. در عراق فعالیت حزب الدعوه اسلامی که از حمایت آیت الله محمدباقر صدر برخوردار بود ، گسترش یافت و در سال 1361 نیز مجلس اعلای انقلابی اسلامی عراق به هدف مبارزه با حکومت صدام پدید آمد. در عربستان سعودی وقوع انقلاب انگیزه خوبی به اخوان المسلمین داد تا رژیم سعودی را مورد حمله قرار دهند و تنها چند ماه بعد از پیروزی انقلاب مسجدالحرام را اشغال کردند. همچنین سازمان انقلاب اسلامی جزیره العرب که گروهی شیعه بودند بعد از انقلاب ایران ایجاد شد. در بحرین جبهه اسلامی برای آزادی بحرین در سال 1981 به کودتایی نافرجام دست زد. در کویت گروهی به نام حزب الله پدید آمد. در مصر باعث تقویت اخوان المسلمین گردید. در سوریه نیز سازمان اخوان المسلمین این کشور روابط حسنه ای با ایران برقرار کرد. در فلسطین و بخصوص در نیمه دهه 80 و تحت تاثیر انقلاب ایران و حزب الله لبنان دو گروه جهاد اسلامی و حماس فعال شدند. در افغانستان به دلیل اشتراکهای زبانی پیش از انقلاب تاثیربخشی انقلاب ایران آغاز شد و الهام بخش افغانها درمبارزه با شووری گردید. در پاکستان نهضت اجرای فقه جعفری 70 روز بعد از انقلاب ایران اعلام موجودیت کرد. تاثیرات مشابهی نیز در کشمیر، تاجیکستان، ازبکستان و حتی در چچن، داغستان، اوستیا و آذربایجان گذاشته است.(انقلاب اسلامی ایران، صص201-204)
اکنون فارغ از کلیشه ای شدن جملات می توانیم به لایه های درونی کلام امام خمینی پی ببریم. البته نباید تصور کنیم که قبل از انقلاب ایران هیچ گونه حرکت اسلامی خواهی در دنیا وجود نداشته است اما این گونه حرکات عمدتا محدود و در اقلیت بودند. از لحاظ نظری نیز همواره از سوی لیبرالها و مارکسیستها در مظان اتهام بودند اما انقلاب ایران توانست با ابطال داعیه های اصلی مارکسیسم و لیبرالیسم درمورد مذهب، بستر نظری لازم برای رشد اسلامی خواهی را در سراسر دنیا ایجاد کند و روحیه جنبشهای اسلامی و ایمان آنها به پیروزی را افزایش دهد و به این ترتیب باعث گسترش اسلام در اقصی نقاط گیتی شود و مگر نه این است که ماهیت و سرشت اسلام، نور و روشنایی است و این مگر معنایی جز انفجاری از نور دارد؟
این نوشتار تنها از یک جنبه به "انفجار نور" بودن انقلاب ایران نگریست. از جنبه های دیگری هم می توان به این موضوع نگاه کرد. راستی نظر شما چیست؟