سال دهم هجرت است، تقریبا هیچ قبیلی نیست که به آیین مسلمانی نگرویده باشد، ثمره درخت رسالت اینک به بار نشسته است و نشانی از بت پرستی و کفر و بی دینی در سرتاسر جزیرةالعرب دیده نمی شود.
محمد (ص) که دیگر می دانست به زودی از این جهان رخت بر خواهد بست انگار فرصتی را می جست تا میوه ولایت را از شاخسار درخت رسالت چیده کام ولایتمداران عالم را برای همیشه شکر بار سازد.
فرصتی که حضرتش می پایید بالاخره از راه رسید، در سفر حجّی که برای آخرین بار گذارد، و در محلتی که"غدیر خم"ش می خواندند، پیک وحی بر او فرود آمد و ترنم:
"یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و اللّه یعصمک من الناس ان اللّه لایهدى القوم الکافرین"(مائده/67) را بر لبانش جاری ساخت.
ماموریتی خطیر اکنون به دوش محمد(ص) است، او باید بر بلندای بنای رسالتش سقفی محکم استوار سازد، چه؛ بی آن، خانه رسالت دستخوش طوفانهای سهمناک انکار معاندان و دستبرد حمله بدخوهان و فرصت جویان تاریخ خواهد بود.
از این رو حضرت رسالت فرمود تا جهاز شتران بر هم نهند و منبری بلند در برابر دیدگان حاضران علم کنند. آنگاه بر فراز منبر رفت و سخن خود را با حمد خدا آغاز کرد، علی را بر فراز منبر فرا خواند و آنچه را که امین وحی بر گوش او خوانده بود، به گوش جهانیان رسانید: که "من کنت مولا فهذا علی مولا"
آنگاه علی را فرمود تا به خیمه ای فرود آید و مردم را گفت تا یک به یک دست بیعت به سوی حضرتش دراز کنند.
آنگونه که تاریخ روایت می کند، دو تن از صحابه رسول الله، ابوبکر و عمر بن خطاب، پیشتر و جلوتر از دیگران به مبارکبادحضرتش شتافتند، در آن روز تاریخی عبارات مشهوری چون "بَخٍ بَخٍ یا علی اَصبَحتَ مولایَ و مولایَ کلِ مؤمنٍ و مُؤمنةٍ الی یومِ القیامة"، یا "«هنیئاً لکَ یا ابنَ ابی طالبٍ اَصبحتَ و اَمسیتَ مولی کلِ مؤمنٍ و مؤمنةٍ»یعنی ( ای علی گوارا باد بر تو [این ولایت و امامت] که از امروز تا قیامت مولای من و مولای هر مرد و زنی گشتی یا گوارا باد بر تو ای پسر ابیطالب که امروز مولای من و مولای هر مرد و زنی گشتی) از زبان این دو تن جاری شد و از آن به بعد علی علیه السلام تا همیشه تاریخ حرفهایی برای نگفتن داشت.
شکوری – دین و اندیشه
حافظ بن عساکر الشافعی، تاریخ الدمشق، شرح حال امیرالمؤمنینعلیه السلام، ج 2، ص 52 - 47 و ص 78 - 76، حادیثشماره 548، 549، 550، 551، 552، 579، 580; فخرالدین محمد بن عمر بن الحسین، التفسیر الکبیر، ج 12، ص 49، ذیل آیه «تبلیغ» (مائده/ 67); اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی، البدایة و النهایة، ج 5، ص 212; شیخ سلیمان قندوزی حنفی، ینابیع المودة، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ج 1، ص 28 و 29; صدرالدین الحموینی الشافعی، فرائد السمطین، ج 1، ص 77، باب 13، ح 44 و ص 70، باب 12، ح 38; احمد بن محمد بن حنبل الشیبانی، المسند، ج 4، ص 281; حافظ عبدالرحمان بن علی بن محمد ابی الخرج ابن الجوزی، المناقب; ابی الفرید الموفق بن احمد خطیب خوارزمی، المناقب، ص 94; ابی الحسن علی بن محمد الحلائی المعروف به «ابن المغازلی الشافعی»، المناقب، ص 18 و 24; جلال الدین السیوطی الشافعی، الحاوی للفتاوی، ج 1، ص 122; محب الدین ابو جعفر احمد بن عبدالله الاذرعی، بدیع المعانی، ص 75; ابی القاسم عبیدالله بن عبدالله بن احمد الحسکانی، شواهد التنزیل، ج 1، ص 156، ح 210 و ص 158، ح 213; الخطیب البغدادی، تاریخ بغداد، ج 8، ص 290; ابن حجر العسقلانی، الصواعق المحرقه، ص 26; المتقی الهندی، کنز العمال، ج 6، ص 397; شیخ محمد حبیب الله بن عبدالله الشنقیطی المدنی المالکی، کفایة الطالب لمناقب علی بن ابی طالب، ص 28; جمال الدین محمد الزرندی، درر السمطین فی مناقب السبطین، ص 109; ابی المظفر یوسف بن قزاوغلی بن عبدالله البغدادی شمس الدین الملقب به سبط ابن الجوزی الحنبلی ثم الحنفی، تذکرة الخواص، بیروت، مؤسسه اهل البیتعلیهم السلام، 1401 ه ق، ص 37; ابی حامد محمد الغزالی، سر العالمین و کشف ما فی الدارین، ص 21; ابی عبدالله محمد بن عبدالباقی الزرقانی المالکی، شرح المواهب اللدنیة، ج 7، ص 13; محمدرشید رضا، تفسیر المنار، بیروت، دار المعرفة، الطبعة الثانیه، ج 6، ص 465، ذیل آیه شریفه «تبلیغ، مائده/ 71»; ابوالفداء اسماعیل بن کثیر، السیرة النبویة، ج 4، ص 417.