ابوالقاسم علی بن حسین موسوی (355 – 436 ق) ملقّب به «مرتضی»، « شریف» و «علم الهدی» از چهرههای علمی و ادبی تشّیع است که در بغداد پس از درگذشت شیخ مفید در سال 413 ق ، تا گاهِ وفاتش، ریاست سادات علوی و پیشوایی شیعیان را بر عهده داشت. وی کتابهای بسیاری دارد؛ از جملة آن کتابها یکی غرر الفوائد و درر القلائد است که آن را بیشتر به نام امالی می شناسند . شریف مرتضی احادیثی را که دانشمندان در تأویل آنها با یکدیگر همسخن نیستند، برگزیده و با همان روشی که به تأویل آیات پرداخته، در تفسیر و تأویل آنها کوشیده و عقیدة همفکران عدلی مذهب خویش را روشن ساخته است .
بخشی از مجلس نخستین امالی به تأویل یک حدیث, اختصاص دارد که ترجمه آن را برای خوانندگان گرامی میآوریم:
از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روایت کردهاند که فرمود: «مَن تَعَلَّمَ القُرآنَ ثُمَّ نَسِیَه لَقِیَ اللهُ – تَعَالَی – وَ هُوَ اَجذَم؛ یعنی: هر کس قرآن را فرا گیرد و سپس آن را فراموش کند، بریده دست خداوند بلند مرتبه را دیدار خواهد کرد».(1)
ابوعبیده مسلم بن سلاّم ، در کتاب غریب الحدیث خود در مقام تفسیر این عبارت گفته : «اجذم» به معنای بریده دست است. وی سخن متلمّس را گواه عقیدة خویش گرفته است: "و ما کنت إلاّ مثل قاطع کفّه بکفٍ له اخری فاصبح اجذما"
یعنی : «من تنها و تنها بسان کسی بودم که دست خویش را با دست دیگرش بریده و در نتیجه اجذم (بریده دست)شده است«.
عبدالله بن مسلم بن قتیبه ، ابو عبید را در تفسیرش از این حدیث خطاکار دانسته و گفته: اجذم هر چند به معنای بریده دست است، ولی این معنا با اینجا نمی سازد؛ زیرا یقیناً کیفرهای خداوند متناسب با گناهان و به اندازة آنهاست و دست، در فراموشی قرآن، دخالتی ندارد.
بنابراین چگونه آن را در این کار، کیفر دهند! وی سخن خداوند بلند مرتبه را که می فرماید: «اَلَّذِینَ یَأکُلُونَ الرِّبَا لاَ یَقُومُونَ إِلاَّ کَمَا یَقُوم الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیطَان مِنَ المَسَّ بقره/275 »، گواه گرفته و گمان برده تأویل آیه این است که ربا را چون بخورند، در شکمشان سنگینی شود و در اندرون آنان افزون گردد و در نتیجه برخاستن آنان به سان کسانی باشد که به افسون شیطان، دیوانه شده و به هنگام برخاستن ، افتان و خیزاناند و تعادل ندارند . او همچنین روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله را گواه آورده که فرمود: «رَأیْتُ لَیْلَةً أُسْرِیَ بِی قَوماً تُقْرَضُ شِفَاهُهُمْ ، وَ کُلَّمَا قُرِضَتْ وَفَت . [فَقُلْتُ : یَا جَبْرَئیِل مَنْ هَولاء؟] فَقَالَ لی جَبْرَئیِلُ : هَؤُلاءِ خُطَبَاءُ اُمَّتِک ، تُقْرَضُ شِفَاهُهُم لأنَّهُم یَقُولُونَ مَا لاَ یَفْعَلُونَ"
یعنی:در شبی که مرا سیر میدادند( شب اسراء ) گروهی دیدم که لبانشان را میبریدند و هر چه میبریدند باز به جایش لب میرویید . [پس گفتم : ای جبرئیل، اینان کیستند؟]جبرئیل به من گفت که اینان خطیبان امّت تواند . چون سخنانی میگویند که خود بدان عمل نمیکنند ، لبانشان را میبرند». ابن قتیبه [سرانجام ]گوید: واژة «اجذم»در روایت تنها و تنها به معنای « مجذوم» (جذامی)است و چون جذام (خوره)اندامهای انسان را بریده و جدا میسازد ، رواست که جذامی را «اجذم» بنامند و »جذم« به همان معنای بریدن است .
شریف مرتضی- که خداوند از او خشنود باد- گوید:هر دو تن بر خطا رفته و از راه درست، بسیار دور افتاده اند؛ هر چند که لغزش ابن قتیبه بیشتر و زشت تر است؛ زیرا وی برای اشتباه خود، دلیل آورده و دلیل آوردنش، او را به لغزشهای بسیار گرفتار ساخته است . ما اینک معنای حدیث را روشن می سازیم :
اما معنای حدیث ، برای کسی که با شیوههای سخن گفتن تازیان [عربها]،کمترین آشنایی داشته باشد ، آشکار است که تنها هدف پیامبر که فرموده «چنین کسی بریده دست محشور می گردد »، این است که خواسته در وصف آن کس، مبالغه کند و بگوید : کمال وی از کَفَش میرود و زیور و جمالی را که بر اثر قرآن به دست آورده، از دست میدهد و فراموش کننده قرآن را به «اجذم» (بریده دست)مانند ساختن ، تشبیهی نیکو و شگفت آور است؛ زیرا دست از اندامهای ارجمندی است که بسیاری از کارها انجام نمیپذیرد و به بسیاری از سودها دست نمییابند، مگر به وسیلة آن . بنابراین کسی که از دست بی بهره گردد ، کمالی را که پیش از این داشته از دست میدهد و سودها و برخورداریهایی که دست خود را ابزار رسیدن به آنها قرار میداد ، از کَفَش میرود .
حالت کسی که قرآن را پس از به خاطر سپردن ، فراموش کرده و از دست داده این چنین است؛ زیرا او از تن پوش زیبایی که بر تن داشته و پاداشی که سزاوار آن بوده ، بی بهره میگردد .
* مسند احمد بن حنبل ،ج 5 ، ص284و 285 و سنن ابو داود،ج1، ص 339 .
منبع:
مجله بینات، شماره 13