انسان، گل سر سبد آفرینش، موجودی مختار و دارای اراده بوده و برای عبودیت و بندگی خداوند یکتا، خلق شده است. در زمین، مسیر بندگی را طی کرده و به سعادت دست می یابد. خداوند در زمین شعائری قرار داده که نشانه های خداوند بر روی زمین اند. و انسان را به سوی او فرا می خوانند. یکی از این شعائر امام زادگان می باشند. امام زادگانی که نسبشان مشخص بوده و به فرموده اهل بیت علیهم السلام، اهل جلالت و تقوی و معنویت بوده اند، امروزه به عنوان قطب معنوی در مناطق مختلف کشور قرار گرفته اند.
شعائر الهی که دارای ویژگی های متعددی بوده، با تقوا در ارتباط بوده و موجب برقراری ارتباط بین بنده و معبود شده و در نتیجه انسان را به خداوند نزدیک می نمایند. انسان که به خدا نزدیک شد، افکار، کردار و گفتار خویش را با معیار عقل و شرع تنظیم کرده و در مسیر بندگی خداوند به رستگاری می رسد.
کلید واژه: امام زاده، شعائر الهی، تقوی، عبودیت
یکی از مسائلی که امروزه در جامعه دیده می شود، عشق و محبت مردم نسبت به ائمه علیهم السلام و فزرندانشان می باشد. توجه مردم نسبت به ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار و امام زادگان، گواه بر این مطلب است. در ایام محرم، در کوچه و بازار، مردم و زن، کودک و بزرگ، مشغول به عذارداری بوده و مجالس سوگواری دایر می نمایند. در نیمه شعبان و میلاد امام زمان عج سرتاسر ایران و اقصی نقاط جهان غرق در شادی و شعف می گردد. در سالروز شهادت برخی از امام زادگان همچون امام زاده سلطانعلی در مشهد اردهال کاشان، آیین سنتی _مذهبی قالیشویان برگزار میشود و ... . همه این امور نشانه اهتمام و محبت و عشق مردم به این خاندان است.
خداوند در زمین نشانه هایی برای بندگانش قرار داده که تعظیم آنها را نشانه تقوای افراد می داند. «مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب»(سوره حج، آیه 32) این نشانه ها شعائر الهی می باشند. حرم ائمه و امام زادگان نیز از شعائر الهی بوده و انسان را به یاد خدا می اندازند و وموجب انس و نزدیکی بیشتر انسان به خداوند را فراهم می آورند. در نتیجه انسان در مسیر شناخت و عبادت خداوند قرار گرفته و مسیر انسانیت و تکامل خود را طی می نماید.
در این مقاله به این نکته اشاره می شود که امام زادگان شعائر الهی بوده و می توانند انسان را در مسیر بندکی و تقوا قرار دهند و انسان را به عبودیت که به عنوان هدف خلقت انسان معرفی شده است، برسانند. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون»( الذاریات، آیه 56)
ضرورت این بحث از این باب است که متاسفانه دیده می شود افرادی در تعظیم شعائر الهی خصوصا، امام زادگان کوتاهی کرده و رسیدگی لازم را به عمل نمی آورند. لذا با برجسته کردن نقش این امام زادگان در مقام توجه دادن به این نکته هستیم که این بزرگواران راهی به سوی قرب الهی بوده و یاد خدا را در دل ما زنده کرده و منشا قرار گرفتن ما در مسیر بندگی و طاعت و عبودیت خداوند می شوند.
این موضوع سابقه ای نداشته، و مقاله یا کتابی در این باره دیده نشده است. منابع مورد استفاده در این تحقیق، قرآن مجید و کتب روایی می باشد. البته از کتب اخلاقی هم بهره گرفته شده است.
در این تحقیق از شیوه تحقیق کتابخانه ای استفاده شده است.
هدف ما در این مقاله، دستیابی به این نکته است که امام زادگان از شعائر الهی اند لذا تعظیم آنها نشانه تقوای قلوب است و از آنجا که این مکان ها انسان را به یاد خدا می اندازد و زمینه پاک شدن انسان را فراهم می آورند، خود می تواند منشا تقوا و قرار گرفتن در مسیر عبودیت باشند.
امام بکسر همزه یعنى پیشوا، راه روشن، قرآن و لوح محفوظ و متکلمان خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله را امام گویند. (سجادی، 1373، ج1 ص 285) به فرزندان هر یک از ائمه، هر چند با واسطه، امام زاده اطلاق می شود. در فرهنگ معین، امام زاده بر فرزند یا نواده یکی از امامان دوازده گانه اطلاق شده است.(معین، 1387، ص 159)
در این روزگار به فرزندان ائمه علیه السلام که مسیر بندگی خدا را پیموده اند و از خرمن اهل بیت علیه السلام کسب فیض نموده و دارای کرامات هستند، امام زاده اطلاق می شود. در عرف از باب ذکر حالّ و اراده محّل، به مکانی که امام زادگان دفن هستند نیز امام زاده اطلاق می شود.
لازم به ذکر است، در ایران به شخصیت هایی که نسبشان معلوم بوده و از جلالت مقام برخوردارند، امام زاده اطلاق می شود. به عنوان مثال شاه چراغ، حضرت معصومه و امام زاده ابراهیم و ...
اصل این کلمه انسیان بوده است، زیرا اعراب اکثرا مصغّر آن را به صورت انیسیان آوردهاند. در اصل این کلمه، یا از ریشه انس بر وزن فعلیان بوده است که الف آن، فاء فاعل است، و یا از ریشه نسیان، بر وزن افعلان بوده است. حتى گویند به این علت این موجود را انسان نامیدهاند که پیمان خود را فراموش کرده است. استعمال این لغت در قرآن، هر گاه مفرد آن منظور بوده است، لفظ انسان و هرگاه جمع آن منظور بوده است، لفظ ناس به کار رفته است.(صلیبا؛ صانعى دره بیدى، 1366، ج 1، ص 170.)
و در عرفان، انسان، به موجود سخنگوی میرنده معنی شده است. (سجادى، 1373، ج 1، ص 316.) متکلمان معتقدند که انسان همین صورت محسوسی است که مخصوص به هر یک از افراد است. اشعرى گوید: انسان همین مجموعه صورى داراى اجزاء است. اما در اصطلاح فلاسفه، انسان، حیوان ناطق است. و داراى دو قسمت پنهان و آشکار است. قسمت آشکارش جسم، و قسمت پنهانش، قواى روحى اوست.(صلیبا؛ صانعى دره بیدى، 1366، ج 1، ص 170)
از نظر قرآن، انسان موجودى است مختار، برگزیده از طرف خداوند، خلیفه و جانشین او در زمین، نیمه ملکوتى و نیمه مادّى، داراى فطرتى خداآشنا، آزاد، مستقلّ، امانتدار خدا و مسؤول خویشتن و جهان، مسلط برطبیعت و زمین وآسمان، ملهم به خیر و شر، وجودش از ضعف و ناتوانى آغاز مىشود و به سوى قوّت و کمال سیر مىکند. (الهامىنیا- محمدى، بی تا، (ج1)، ص: 47)
اما همین انسان گاه از مسیر خود منحرف شده، و در مسیر حیوانیت قرار گرفته و از حیوان هم پست تر می شود.( سوره اعراف (7)، آیه 179) و در نهایت سر از دوزخ در می آورد.( سوره نساء (4) آیه 169)
انسان موجود پیچیده ای است که با اراده و اختیاری که به او داده شده است به سوی اهدافش حرکت می کند و افعالش را انجام می دهد. در میان موجودات جهان هیچ موجودى به اندازه انسان نیازمند به تفسیر نیست. پیچیدگی ابعاد انسان به حدی است که به او لقب موجود ناشناخته داده اند. (مطهری، بی تا ،ج3، ص: 474)
برای انسان ویژگی هایی برشمرده اند:
یکی از ویژگی هایی که برای انسان گفته شده است: قدرت طلبی مطلق اوست: امام خمینی گفته اند: «این بشر یک خاصیت هایى دارد که در هیچ موجودى نیست. مِن جمله اینکه در فطرت بشر، طلب قدرتِ مطلق است» (امام خمینی،بی تا، ج 12، ص 205.)
یکی دیگر از ویژگی های انسان داشتن بینش ها و گرایشات متفاوت است شهید مطهری در این باره می گوید: «تفاوت عمده و اساسى انسان با دیگر جانداران که ملاک «انسانیت» اوست در دو ناحیه بینشها و گرایشها می باشد». (مطهری، بی تا، ج2، ص: 18.)
یکی دیگر از ویژگی های حیوان مکلف بودن اوست، انسان رها آفریده نشده است و بار امانت سنگینی را بر دوش می کشد و به واسطه همین امانت است که موجود ارزشمندی شده است. برخی مسیر عبودیت را طی کرده و به مقام قرب الهی می رسند. امام صادق علیه السلام فرموده اند انسان های سه دسته اند: «دستهاى زیر سایه عرش قرار مىگیرند در آن روزى که سایهاى جز سایه آن نیست و دستهاى هستند که حساب و عذاب دارند و دستهاى هستند که صورتهایشان صورت آدمى است ولى دلهایشان دلهاى شیاطین است.»( ابن بابویه؛ جعفرى،1382 ،ج1، ص: 231)
هَدَفَ که جمعش أَهْدَاف است در لغت در معانی «هر جایگاه بلندى از ساختمان یا تپه یا کوه، نشانه و هدف تیراندازى، نهایت و مقصد، مرد تنومند، آنکه خوابش سنگین باشد، مرد سنگین وزن که در او خیرى نباشد» استعمال شده است. (بستانى، 1375، ص 952.)
ملاصدرا غایت را به معنای هدف گرفته و گفته است: «غایت از نظر مفهوم فلسفى عبارت از چیزى است که «لاجله یکون الشئ» و هر گاه آثار و نتایج مترتب بر فعلى باعث صدور فعل از فاعل گردد آن آثار و نتایج را غرض و علت غایى آن فعل نامند.»( سجادى،1379 ، ج 1، ص 369.)
در اصطلاح ذوقى، هدف، بر مقصود و منظور و آنچه مطلوب بالذات است، اطلاق شده است. در سلوک گفته شده: هر که سلوک خواهد کرد او را معرفت چهار چیز ضرورى است، یکى معرفت مقصد و یکى معرفت رونده به مقصد و یکى معرفت راه به مقصد و یکى معرفت شیخ و هادى که پیشواست، بىمعرفت این چهار چیز سلوک میسر نشود و مقصد و مقصود سالکان کمال خود است. (سجادى، 1373، ج 3، ص 2177.)
در نهایت، هدف همان مقصد و نتیجه ای است که انسان در همه کارها به دنبال رسیدن به آن می باشد.
عبودیت از ریشه عبد می باشد. عبد ضد حریت، در لغت به معنای خضوع و ذلیل بودن(جوهرى،1410 ،ج2، ص 503.) و در اصطلاح بر برده اطلاق شده است. (سجادى، 1373، ج 2، ص 1237.) به کسی که مسیر بندگی را پیش گیرد متعبد(همان، ج3، ص 1683.) و به خود عبادت کردن، تعبد اطلاق می شود.( همان، جلد 1، ص 543.)
راغب در مفردات مىگوید: عبودیت اظهار تذلل است. و عبادت درجه تذللش از عبودیت بیشتر است زیرا عبادت غایت تذلل است. «العُبُودِیَّةُ إظْهارُ التَذَلُّلِ وَ الْعِبادَةُ أبْلَغُ مِنْها لأنَّها غایَةُ التَذَلُّلِ» (راغب اصفهانی، 1412 ه ق ، ماده« عبد».)
در اصطلاح عرفان، عبودیت بر بندگى کردن اطلاق شده است. عبودیت خروج از اختیار است از جهت موافقت امر و اراده حق تعالى، و نهایت عبودیت، حریت است. (همان، ج2، 1238)
با توجه به آیه شریفه، «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون»( الذاریات، آیه 56) گفته شده است که هدف خلقت انسان، عبودیت و بندگی کردن است. در تفسیر عاملی آمده است: «بندگى هدف خلقت انسان است و باید از آن دست برندارد.»( عاملى،1360 ، ج8، ص: 73)
«شعایر» جمع شعار یا شعیره به معناى عبادتها، نشانهها وآداب و رسوم مذهبى یا ملّى است (لغت نامه دهخدا، ج 29، واژه شعار). شعیره، داغ و علامتى است که بر گوسفند و گاو قربانى مىنهند تا براى چنین کارى اختصاص یابد، و «شِعار» به معناى رمز عملیات جنگى و لباسى که به بدن چسبیده است آمده (راغب اصفهانى، 1412 ه ق، واژه شعر، ص 455) و به همین مناسبت به خویشان و یاران بسیار صمیمى، شِعار گفته مىشود، چنان که حضرت على علیهالسلام فرموده است: «ما، شِعار و اصحاب پیامبریم.» (سید رضی، 1414 ه ق، خطبه 153، ص 215؛ على اصغر الهامىنیا، بی تا ، ص: 81)
در کتب تفسیری شعائر اینگونه معنی شده است:
در مجمع البیان آمده است: «شعائر: جمیع شعیرة بمعناى محلّى است که براى عبادت معین گردیده است.»(جمعی از نویسندگان، 1360 ش ، ج2، ص: 130) و هر چیزی که مثل دعا و نماز و ... نشانه عبادت باشد، مشعر نامیده شده و از مشاعر است.( طبرسی،1372ش، ج1، ص: 438)
در اطیب البیان چنین گفته شده است: «شعائر جمع شعیرة بمعنى علامت و نشانه است و شعائر اللَّه یعنى چیزهایى که نشانه دین و ایمان بخداست بنا بر این هر چه نشانه و علامت دین و ایمان باشد جزو شعائر الهى است»( طیب، 1378 ش، ج2، ص: 263)
در جای دیگری آمده است: «کلمه شعائر که مفردش شعیره مىباشد به معنى علامتهاى دینى است» (داور پناه، 1375 ش، ج10، ص: 59)
اهمیت شعائر الهی تا حدی است که اگر شخص مسلمان در جایى قادر به اظهار شعایر اسلام نبود، نباید در آنجا سکونت نماید و در صورت تمکّن از هجرت، بر او واجب است هجرت نماید. (عاملى، شهید ثانى؛1412، ج1، ص: 217)
شخصصی از امام صادق علیه السلام در مورد سعی بین صفا و مروه زن حائض سوال نمود، حضرت فرمودند صفا و مروه از مشاعر الهی است لذا زن حائض نمی تواند سعی بین صفا و مروه نماید. (عمانى، 1413 ه ق، ص: 359) و این دلیلی بر اهمیت این مساله می باشد. بعد بیان این نکات شایسته است انواع شعائر الهی که در منابع اسلامی مطرح می باشند را بیان نماییم: