گزارش بخشی از کتاب منزلت عقل در هندسه معرفت دینی

 

Image result for ?منزلت عقل در هندسه معرفت دینی?‎

مراد از عقل

ما چهار نوع عقل داریم: عقل تجریدی (فلسفه) ، تجربی (علوم تجربی و انسانی)، نیمه تجریدی (ریاضیات)، عقل ناب(عرفان نظری) که در این بحث از نسبت بین هر چهار نوع آن با دین بحث می شود. منظور ما از عقل علم یا اطمینان علمی که از هر یک از عقل های تجربی و تجریدی و تجربی-تجریدی بدست می آید و در مقابل نقل که مدلول معتبر متون دینی است، قرار دارد.

نکات:

نکته1: یقین مثل شهود مقول به تشکیک است و درجات متفاوت دارد. و اگر برای امری چند استدلال آورده شود یقین به آن مطلب قوی تر خواهد بود.

نکته 2: در این بحث حجیت عقل و کاشفیت آن از واقع مفروض و یقینی گرفته شده است و ما در این کتاب قصد تشکیک های معرفت شناسی را نداریم.

نکته3: معنای اراده شده از عقل در اینجا هم علم مصطلح را شامل می شود و هم فلسفه را. و جدا انگاشتن این دو محصول جعل اصطلاح است لذا برخی علم را تنها بر محصولات امور تجربی اطلاق کرده اند. اما ما محصول هر چهار نوع عقل را اگر یقین آور باشند علم بر می شماریم، علمی که در کنار نقل منزلت ویژ ای را در دین شناسی داراست.

اشارات:

اشاره1: عقل واژه ای است که بار ارزشی داشته و همگان مدعی داشتن آن هستند. ولی موراد اطلاق آن نزد اصحاب مکاتب مختلف است. توده مردم به شخصی که از هر راهی به دنبال جمع آوری ثروت است عاقل خطاب می کنند اما علماء همین شخص را غیر عاقل می نامند. لذا عقل نزد شخص الحادی و الهی معانی متفاوتی دارد. اینگونه که یکی عملی را مطابق با واقعیت و حق می داند لذا گزارش آن را صدق و عمل به آن را عدل و عامل به آن را عادل و تشخیص دهنده آن را عاقل می پندارند و دیگری به عکس. از اینجاست که صنمی ها پیامبر اسلام را که عقل ممثل بود مجنون می پنداشتند. (یکی از متقن ترین ادله معاد، این است که آشکار شدن حق طلق و عدل صرف و صدق ناب ضروری است تا هر حقی ظاهر و هر باطلی زائل شود)

اشاره 2: موارد اطلاق عقل پراکنده است و وجه جامعی بین آنها وجود ندارد. لذا بین معانی عقل اشتراک اسمی یا لفظی وجود دارد. (برخی از عقل ها از لحاظ ادراک بالقوه اند مثل عقل هیولایی و برخی بالفعل و برخی از باب فعلند نه ادراک مثل عقلی که بر کار نیکویی اطلاق می شود) البته می توان برای واژه عقل جامعی انتزاعی ترسیم نمود که اگر چه مصادیق مختلف دارد اما دارای معنای واحد است.

اشاره 3: عقل در این مبحث به معنای نیروی ادراکی نابی است که از گزند وهم و خیال و قیاس مصون باشد. این عقل در ابتدا گزاره اولی را که غنی از دلیلند یعنی اصل امتناع تناقض را می فهمد و در کنار آن گزاره های بدیهی را که مستغنی از دلیلند، را می فهمد. شعاع این عقل نظری کلی نگر که منبع فلسفه الهی است حکمت عملی را هم در بر می گیرد. از آنجا که اصل وجود باید و نباید و تشخیص حسن از قبیح بر عهده عقل نظری است زیرا رابطه هم اشیاء و افعال با انسان یکسان نیستند و برخی برای بشر خوب و برخی بدند. چنانکه با انکار اصل وجود حسن و قبح دیگری جایی برای برخی از مسائل علم اصول باقی نمی ماند. و برخی از مسائل علم کلام هم بی جواب می ماند.

معنای حسن وقبح: مقصود از حسن و قبح ملائمت وعدم ملائمت با طبع؛ وصف کمال یا نقص و ... نیست، زیرا حسن قبح به این دو معنی عقلی بوده و محل نزاع اشاعره و معتزله نیست. بلکه منظور چیزی است که موجب ثواب و عقاب و مدح و ذم است. که اشعری آن را شرعی و معتزلی آن را عقلی می داند.

همیشه باید از تقابل دو عنوان عقل و نقل جلوگیری کرد و چنین گفت: عقلی است یا نقلی، زیرا عقل در مقابل شرع نیست و مانند نقل منبع معرفت شریعت است.

برخی گفته اند حکم به حسن عدل و قبح ظلم مقتضای عقل عملی است. چون اعمال بدون اعتراف به آن منتظم نمی شوند و مقتضای عقل نظری نیست چون در وضوح نزد عقل نظری مانند کل بزرگتر از جزء نیست،

باید در جواب گفته شود: 1. عقل عملی دو اصطلاح دارد: الف: عقلی که مدرک باید و نباید است. ب: ادراک حکمت عملی مانند حکمت نظری بر عهده عقل نظری است که مسئول جزم و علم است اما عزم و اراده و اخلاص و ...همهگی بر عهده عقل عملی است. 2.مطالب حکمت عملی را از باید و نباید های بدیهی می گیرند کما اینکه مطالب حکمت نظری را از باید و نباید های بدیهی می گیرند. لذا اگر در یک قیاس یک مقدمه آن بود و نبود باشد و مقدمه دیگر آن باید و نباید، از آنجا که نتیجه تابع اخس مقدمتین است، باید و نباید می باشد.

مراد از وحی و نقل

تفکیک وحی از نقل ضرورت دارد. الفاظ قرآن عین وحی است اما فهم پیامبر ص از آن کجا و فهم بشر عادی کجا! معصومان در خدمت وحی معصوم و دیگران در خدمت الفاظ منقولند. بشر تنها به الفاظ حاکی از محتوای وحی دسترسی دارد نه به حقیقت آن محتوای وحیانی. از همینجاست که بین فقیه و اصولی و متکلم در فهم مضامین قرآن اختلاف وجود دارد. همانطوری که معصوم در سه مرحله عصمت دارد وحی هم اینچنین است و عین الیقین می باشد. لذا باید گفت عقل همتای نقل است نه همتای وحی. لذا علوم نقلی مثل تفسیر و فقه در مقابل علوم عقلی مثل فلسفه و .. قرار می گیرند. و سخن گفتن از ارتباط علوم عقلی و وحی اشتباه است زیرا شخصی به وحی که دسترسی ندارد تا بتواند نسبت بین آن و علوم عقلی را دریابد. در علوم نقلی و نقلی برخلاف وحی اشتباه و خطا وجود دارد.

ادامه دارد...

 


برچسب ها : آیت الله جوادی برچسب ها : وحی برچسب ها : منرلت عقل برچسب ها : هندسه برچسب ها : نقل