بسمه تعالی

مدرنیته، عوامل و ویژگی های آن

 

Image result for ?مدرنیته و پست مدرنیسم?‎

تعریف مدرنیته

مدرنیته در لغت به معنای تجدد و جدید شدن است اما معنای اصطلاحی واحدی ندارد. و آراء و نظرات متعددی در این زمینه وجود دارد.

  • مدرنیته بیانگر تازگی، بداعت و نو بودن زمان حال به عنوان گسست یا انقطاع از گذشته و ورود به آینده ای سریعا در حال ظهور و در عین حال نامطمئن و ناپایدار است. 
  • گیدنز می گوید: مدرنیته به شیوه های زندگی اجتماعی و تشکیلات و سازمان های اجتماعی اشاره دارد که از حوالی قرن 17 به این طرف در اروپاظاهر شدند و به تدریج دامنه تاثیرات و نفوذ آنها کم و بیش در سایر نقاط جهان نیز بسط و گسترش یافت. 
  • ماکس وبر: مدرنیته فرآیند عام و همگانی عقلانیت و افسون زدایی و رهایی از توهمات است. به بیان دیگر مدرنیته یعنی خرد باوری، عقلانی کردن هر چیز، و ویرانگری عادت های اجتماعی، باورهای سنتی و شیوه های مادی و فکری زندگی کهن.
  • هابر ماس: تلاش فیلسوفان روشنگری قرن هجدهم برای بسط و گسترش علوم عینی، اخلاق، حقوق جهانی و هنر مطابق با منطق ویژه هر یک از آنها. تاکید بر استقلال سه حوزه علم، اخلاق و هنر یکی از مهمترین ویژگی های مدرنیته تلقی می شود که عموما اصل و نسب آن را به تحقیقات کانت بر می گردانند. زیرا کانت برای هر یک از آنها قلمرو ویژه و جداگانه ای در نظر گرفته بود.
  • لارنس کهون: مدرنیته تمدن جدیدی است که در اروپا و آمریکای شمالی در طول چند قرن اخیر پسترش یافته و در آغاز قرن بیستم به ظهور کامل رسیده است. و دارای اوصاف زیر است:

1.       روشی نو و نیرومند برای طبیعت شناسی

2.       فناوری نوین ماشینی

3.       روش های تازه تولید صنعتی

4.       پیشرفت بی سابقه در معیارهای مادی زندگی انسانی

5.       سرمایه داری

6.       فرهنگ عمدتا سکولار

7.       دموکراسی لیبرال

8.       فردگرایی

9.       عقل گرایی

10.    انسان مداری

کهون می گوید: برخی از این ویژگی ها را در تمدن های پیشین می توان یافت اما ظهور و بروز هم زمان آنها منحصر به تمدن نوین غرب است.

          همانطور که بیان شد، اختلاف نظر در این تعاریف دیده می شود. و این ناظر به این نکته است که هر یک از این اندیشمندان، به نکته ای در مورد مدرنیته اشاره کرده اند. اما با این وجود می توان گفت: مدرنیته عبارت است از روند حاکم بر تمدن جدید غرب در زمینه های فرهنگی، علمی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ...که با محور قرار دادن انسان و تکیه بر آزادی همه جانبه او و نیز اعتماد بر عقل بشری و اصالت دادن به فرد در صدد تحلیل همه امور اعم از طبیعت، ماورای طبیعت، ارزش هاو ... بر آمده است. و با اندیشه تغییر دادن و نو کردن همیشگی و همه جانبه زندگی انسانی، هر آنچه را در برابرش می ایستد- مانند: دین، آداب و رسوم و دیگر سنت ها- نفی می کند. [1]

در فرهنگ پیشرفته واژگان آکسفورد، اصطلاح مدرنیسم به عنوان نماد اندیشه ها و شیوه های نوینی به کار رفته است که جایگزین اندیشه ها و شیوه های سنتی گردیده و همه جوانب و زمینه های زندگی فردی و اجتماعی انسان غربی، به ویژه جنبه های مرتبط با دین، معرفت دینی، هنر و زیبایی او را در بر گرفته است.[2]

دکتر رهنمایی مدرنیسم را در مجموع اینگونه تعریف می کنند: مدرنیسم در اصطلاح به شیوه هایی از زندگی یا سازمان اجتماعی مربوط می شود که از سده هفدهم به بعد در اروپا پیدا شد و به تدریج نفوذی کم و بیش جهانی پیدا کرد. [3]

عوامل مدرنیسم

برخی از عوامل زمینه تحقق مدرنیسم را فراهم آورده اند: هالینگ دیل یکی از تئوریسین های مدرنیسم، عواملی نظیر شکست قدرت دینی کلیسا، تزلزل سلطه نهادهای مذهبی، ظهور و پیدایش علوم تجربی و احیای دانش و معرفت شناسی دینی به سبکی نوین را از جمله عوامل زمینه سازی می شناسد که فضای مناسبی را برای شکوفایی فلسفه نوین در غرب فراهم آورد. به نظر وی تفکر از قیمومت جزمیت مسیحی آزاد شد و به راه های اصلی اش بازگشت.[4]

برخی عوامل مدرنیسم را در چهار بخش زیر دنبال کرده اند:[5]

  1. عامل اجتماعی و اقتصادی
  2. عامل فرهنگی و ادبی
  3. عامل دینی
  4. عامل فکری و معرفتی

و گفته اند با توجه به خصوصیات قرون وسطی، و شرایط سخت و طاقت فرسای حاکم برآن دوران، که می توان منشا موارد بالا بر شمرد، مدرنیسم را دنبال نمود.

ویژگی های مدرنیسم

مدرنیسم در بر گیرنده مجموعه ای از خصائص و عناصری است که شریان های حیاتی آن را تشکیل می دهند. کاپیتالیسم، فرهنگ سکولاریستی فراگیر، دموکراسی لیبرال، فردگرایی، عقل گرایی، انسان گرایی را می توان از برجسته ترین خصائص و ویژگی های مدرنیسم دانست.[6]

پست مدرنیسم و ویژگی های آن

تعریف

برخی از اندیشمندان بر این عقیده اند که اندیشه پست مدرن فاقد هر گونه صورت و تعریف است. اما با این وجود اصطلاح پست مدرن اولین مرتبه از سوی آرنولد توین بی در سال 1935 به کار گرفته شد. و در ادامه اندیشمندان دیگری نیز این واژه را به کار برده اند. فستر یکی از تحلیلگران پست مدرنیسم در بررسی مفهومی این واژه به بیان دو گونه طرز تلقی از پست مدرنیسم اشاره کرده است.

  • صورت اول مربوط به تعریف و بیانی است که پست مدرنیسم را مقابل مدرنیسم و نافی و طرد کننده آن می داند.
  • صورت دوم مربوط به تعریف و بیانی است که پست مدرنیسم را مبتنی بر مدرنیسم و نشات گرفته از آن می شناسد.[7]

زیگمونت بومن برداشت معتدلتری از پست مدرنیسم دارد، و می گوید پست مدرنیسم نه جنبه ویرانگری دارد و نه جنبه تکاملی، بلکه پست مدرنیسم به نوعی احیاگر مدرنیسم است. [8] برخی نیز می گویند: نظریه پست مدرن با انتقاد نسبت به علم کل نگر و با رد بنیاد گرایی جهان شمول هم آغوش است. [9]

ویژگی های پست مدرنیسم

ویژگی های عنصری و محتوایی پست مدرنیسم که سلسله اصول مواضع این مکتب را تشکیل می دهد که برخی از آنها عبارتند از:

  1. نفی کلیت و جامعیت از هر گونه فکر، عقیده و اندیشه. زیرا وجود خارجی عقل کلی و جهانی، مورد انکار قرار می گیرد.
  2. انکار هویت انسجام یافته فرد و اجتماع: در فلسفه پست مدرن به جای تاکید بر هویت منسجم فرد و اجتماع انسانی بر دگرگونی و بی ثباتی در هویت فرد و اجتماع تاکید می شود.
  3. اعلان پایان و بی اعتباری ایدئولوژی: از نظر نظام فکری پست مدرن ارزش ها و ضد ارزش ها، و باید ها و نبایدها جنبه پایدار ایدئولوژی به خود نمی گیرد. زیرا مفهوم ایدئولوژی با اصولی ملازم است که در نگاه ملازمان خود امری تثبیت یافته و فراگیر تلقی شده اند.
  4. انکار حقیقت ثابت وعینی: نظریه پردازان پست مدرن چنین وانمود می کنند که این ایده که هیچ استاندارد معین و مشخصی در مورد باورها وجود ندارد، مطلبی است که از خلال بسیاری از منابع به دست می آید.
  5. برخورد انتقاد آمیز نسبت به هر نوع معرفت شناسی: پست مدرنیسم اغلب بر حسب دیدگاه انتقاد آمیزش نسبت بر سرشت انسانی، تاریخ، الهیات و متافیزیک قابل تبیین و تشخیص است.
  6. ارائه جریان التقاط آمیز بر اساس مبانی و عناصر التقاطی: اندیشه ها و ایده های بر گرفته از پست مردنیسم نشان می دهد که فلسفه پست مدرن ترکیبی از چندین مکتب و فلسفه و نظریه است. [10]

منابع

  1. مشکی، مهدی، درآمدی بر مبانی و فرآیند شکل گیری مدرنیته، قم: انتشارات موسسه امام خمینی، 1388.
  2. رهنمایی، سید احمد، غرب شناسی، قم: انتشارات موسسه امام خمینی، 1385.

 



[1] مهدی مشکی، در آمدی بر مبانی و فرپایند شکل گیری مدرنیته، صص 26-33

[2] سید احمد رهنمایی،غرب شناسی،ص 132-133.

[3] همان

[4] رهنمایی، غرب شناسی، ص 138.

[5] همان، ص 73.

[6] مهدی رهنمایی، غرب شناسی، ص 135.

[7] رهنمایی، غرب شناسی ، ص 197

[8] همان ص 198

[9] رهنمایی، غرب شناسی، ص 197

[10] رهنمایی، غرب شناسی، صص 199-203.


برچسب ها : مدرنیته برچسب ها : پست مدرنیسم برچسب ها : عوامل برچسب ها : ویژگی ها برچسب ها : غرب برچسب ها : غربشناسی