روزهای زندگانی انسان، ایّام هجرت او از «عالم قدس» است تا در کلاس تربیت و خودسازی شرکت کند و در مدرسه‌ آفرینش حضور یابد و پس از چندی به ابدیت رجعت کرده، در دیار قرب قرار گیرد.

از طلوع خورشید حیات تاکنون چهره‎هایی تابناک،‌ این کلاس را با بهترین امتیاز پشت سر گذاشته و با دستیابی به قلّه‌ قدس و معرفت،‌ «مقام آدمیّت» را کسب کرده‎اند.

عارف فرزانه و عالم وارسته، «حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی» از جمله انسانهای هوشمندی بود که سرمایه‌ عمر خویش را با خدای خود سودا نمود و بر لحظه لحظه‌ آن دیده بصیرت‎آمیز و ژرف‎نگر گشود. مدّتی به «تحصیل» پرداخت و زمانی «تدریس» را پیشه‌ خود ساخت و عمری را به «تهذیب» خود و دیگران گذراند. و سرانجام با نفس مسیحایی خویش «روح الله» پرورید و «چلچراغ هدایت و رستگاری» در شبستان حوزه آویخت.

اینک نسیم لطف الهی، فرصتی بهار گونه برایمان پدید آورده است. با هم گذری شتابان و سیری سریع بر زندگانی آن فرهیخته‌ والا گوهر می‎نماییم تا از آبشار معرفت وی، زلال اندیشه و جرعه‎های ناب از آن خود سازیم.


میلاد میرزا جواد آقا

خورشید قرن سیزدهم هجری رو به افول بود که تبریز لبریز از شادی و سرور شد، «لطف» الهی پسری زیبا به خاندان «حاج میرزا شفیع» داد که «جواد»ش نام نهادند. گلخنده‎های شادی و شور بر چهره‌ اهل خانه نشسته بود و همگان بوسه‌ سپاس به درگاه الهی می‎زدند. پدر طفل به پاس این نعمت،‌ چندین روز مردم شهر را از «سفره نعمت» خود بهره‎مند ساخت.

«جواد» در دامان مادری مهربان و پدری صالح مراحل رشد و ترقی را پیمود و سالهای کودکی هر یک، دفتری نو بر دیدگان وی می‎گشود.


شیرین جرعه‎های معرفت

پای همّت به مدرسه نهاد و با کمال ادب و فروتنی زانوی تعلّم در مقابل استاد بر زمین زد. صرف، نحو،‌ منطق، معانی بیان و دروس مقدّماتی دیگر را در تبریز فرا گرفت و پس از مدّتی «سطح» را به پایان رساند. روشنی باران نور در سرزمین وجودش وی را راهی دیار یار ساخت و به سوی نجف اشرف هدایت نمود.

بسان عبدی ذلیل و مریدی فقیر،‌ پای ارادت بر صحن مولای خود نهاد و با قدمهای همراه با محبّت خویش به سوی «ضریح ولایت» شتافت و از آن حضرت استمداد «تحصیل و تهذیب» نمود.

چندی از ورود او به نجف اشرف نگذشته بود که عشق ولایت کاری کارستان کرد و شعله‎های هدایت یکی پس از دیگری رخ نشان داد.

دست تقدیر پای او را به درس محدّث محقق،‌ میرزا حسین نوری کشاند و اندیشه باشکوه وی را از انبوه دانش و بینش، فقیه وارسته آیه الله حاج آقا رضا همدانی بارورتر ساخت.

ثمر آفرینی خوشه‎های فکر و اندیشه‌ میرزا جواد آقا با حضور در درس آخوند ملا محمد کاظم خراسانی چشمگیرتر شد و تابناکی چهره‌ وجود او با آشنایی با آخوند ملاحسینقلی همدانی افزون گردید؛ هم او که بسان اکسیری، میرزا جواد آقا از ملک به ملکوت رسانید، کسی که نسیم نگاهش غبار رذایل را از صفحه‌ جان انسانها می‎شست و تأثیری ژرف در کلامش دیده می‎شد.


چلچراغ بیداری

سالهای هجرت و روزهای تشرّف در نجف با انبوه برکات همراه بود و تلاش بسیار در راه تحصیل و تهذیب رهاوردهای مبارکی در پی داشت. تا اینکه میرزا جواد آقا در سال 1321 قمری) 1270ش) آهنگ رجعت به ایران کرد و به زادگاهش تبریز وارد شد.[1]

جاذبه معنوی او روشن ضمیران پاک را بسان پروانه‎هایی عاشق گرداگردش به پرواز درآورد و از محضر پر فیض وی آنان را سیراب ساخت.

دانش‎پژوهان از بارش دانش وی بهره می‎بردند و مردم نیز با قلبی مطمئن و روحی پرشور اطراف او حلقه می‎زدند. در این سالها بود که واقعه مشروطه پدید آمد و ارتش روسیه بخشی از آذربایجان را اشغال کرد، مردم بی‎پناه آن خطه به خاک و خون کشیده شدند و شهر تبریز محاصره گردید. راهی غیر از ترک دیار باقی نماند. از این رو حاج میرزا جواد آقا به دور از چشم متجاوزان رو به سوی تهران گذارد و از آنجا به زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السلام شتافت. سپس به قم مهاجرت کرد و این شهر را وطن دوم خویش قرار داد.[2]

ارمغان ارزشمند دوران تحصیل و تدریس حاج میرزا جواد آقا، ژرف‎نگری و اندیشمندی بسیار نسبت به اوضاع جهان بود. وی صاحب سیرتی سیاسی شده بود و هماره حوادث را با دیده بصیرت و بینش می‎نگریست. حکومت زمان خود را مردود می‎دانست و صاحب منصبان را افرادی ناپاک و غاصب می‎شمرد. هیچ گاه روی خوش به آنان نشان نمی‎داد و با زبان دعا، ناخرسندی خویش را نسبت به اوضاع ابراز می‎نمود.

افرادی که برای مشورت به حضورش می‎شتافتند از قبول کارهای دولتی منصرف می‎ساخت و سردمداران حکومت را همچون ستمگران بنی امیّه و بنی عباس قلمداد می‎کرد.[3]


تدریس و تهذیب در قم

سال 1329 ق. قم پذیرای وجود حاج میرزا جواد آقا شد. در آن ایّام این شهر از حداقل امکانات محروم بود، جمعیتی اندک داشت و هنوز حوزه علمیّه مقدّس و پربرکتشان تأسیس نشده بود.

این عارف فرزانه اندکی پس از ورود، به درخواست برخی از افراد پارسا، جلسات درس و محافل اخلاق برپا کرد.

درس «فقه» که متن آن مفاتیح فیض کاشانی بود و در پی آن درس «اخلاق و عرفان» برای عموم مردم که در مدرسه فیضیه تشکیل می‎شد. درس دیگری برای بعضی از خواص در منزل حاج میرزا برقرار می‎شد که اخلاق و عرفان موضوع آن بود. علاوه بر این، نماز جماعت در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام نیز از سوی ایشان اقامه می‎گردید؛ که امام خمینی و آیه الله بهاء‌الدینی از جمله افرادی بودند که در نماز حاج میرزا جواد آقا شرکت می‎کردند.

تابناکی سالهای حضور این شخصیت علمی عرفانی، زمینه‎ساز هجرت بسیاری از علما و بزرگان به سوی این خطه گردید. در آن ایّام عوام و خواص از سرو سبز وجود ایشان بهره‎های وافر می‎بردند و منزل وی دارالشفای روان مردم زجر دیده و مصیبت زده بود. لطافت سخنان این فرزانه سخت کوش در مناسبتهای مختلف، امواج مردم را لبریز از شادی و نشاط در ایّام عید و سرور معصومین علیهم السلام می‎نمود و جرعه‎های معرفت بسیاری در ایّام رحلت و عزا در کام وجود آنان سرازیر می‎کرد.

گویا تقدیر چنین بود که پاکی و قداست در حوزه علمیّه قم به دست چنین وارسته‎ای پاک، پی‎ریزی شود تا دهه‎ای بعد، پای همّت و تلاش به وسیله حاج شیخ عبدالکریم حائری به میان گذارده شده و حوزه علمیّه قم، قامت سبز خود را برافرازد.

آنان که با حالات ملکوتی و عبادی این فرزانه عارف آشنا بودند ایشان را از بکّائون* می‎شمردند. عبدی صالح که سه ماه رجب، شعبان و رمضان را پی در پی روزه می‎گرفت و در قنوت نمازهای نافله این بیت حافظ را مکرر می‎خواند:

ما را ز جام باده‌ی گلگون خراب کن                    زان پیشتر که عالم فانی شود خراب[4]


شاگردان درس اخلاق

حوزه درس حاج میرزا جواد آقا، سرچشمه نوری بود که حسینیه دلهای شیفتگان را، روشن و آفتابی می‎نمود. پلکان ملکوت برای ره‎پویان وارستگی محسوب می‎شد. تأثیر کلام ژرف آن استاد خود ساخته، بذر صلاح و اصلاح در گستره دلها می‎افشاند؛ به طوری که هر یک از شاگردان، خود پرچمدار صلاح و سداد شدند و جمع بسیاری را به سر منزل مقصود رهنمون ساختند.

برخی از شاگردان مرحوم ملکی (ره) عبارتند از:

1- امام خمینی - قدس سره الشریف -

نفس مسیحایی حاج میرزا جواد آقا، صمیم جان خمینی عزیز را چنان تأثیر بخشید که «روح الله» گردید و بیرق انقلابی سترگ را به دست خویش گرفت. از این رو امام راحل (ره) در کتاب «معراج السالکین»، چون سخن از عرفان می‎شود، استاد خود را «شیخ جلیل القدر» لقب داده و «عارف بالله» می‎خواند و علاقه مندان به تهذیب و وارستگی را به مطالعه کتابهای ایشان راهنمایی می‎نماید.[5]

و در کتاب «چهل حدیث»، بیدار دلان را به «رساله لقاء الله» آن برزگوار رهنمون می‎شود.[6]

آن فرزانه کبیر، در جای دیگر که از قم و قبرستان شیخان سخن به میان می‎آید خطاب به استاد شهید مطهری می‎فرماید:

«در قبرستان قم یک مرد خوابیده است و او حاج میرزا جواد آقا تبریزی است.»[7]

2- حاج آقا حسین فاطمی قمی

دانشمندی الهی و پر مهر که سالیان بسیار خوشه چین گستره دانش استاد خود بود و تدریس اخلاق و تربیت نقوس بسیاری را به عهده داشت.[8]

3- آخوند ملاعلی همدانی

عالم ربانی و فرزانه‎ای شایسته که از همدان به قم هجرت کرد و طوبای وجود خود را با انبوه معارف الهی از حاج میرزا جواد آقا برکت بخشید و تأثیری جاودان در روح خود ایجاد کرد.[9]

4- حاج شیخ عباس تهرانی

5- سید محمود مدرّسی

6- حجت الاسلام سید محمود یزدی

7- محمود مجتهدی

8- شیخ اسماعیل بن حسین «تائب»

9- حاج میرزا عبدالله شالچی


آثار:

«عالم» بسان نخلی بلند از برکات است که باید چشم انتظار بر «قامت سخاوت» او داشت تا عنایت کند و دامن نیاز انسان را پر از «گوهر معرفت» نماید. با سیره سبز خود و روح بارانی خویش هماره نزول لطف و محبّت داشته باشد و گاهی با بیان مبین خویش و زمانی با قلم تابناک خود، صفحه‌ دلها را نورافشان نماید.

در این مقال، چشم اطاعت بر هم می‎گذاریم، با گوش جان سخن امام راحل؛ خمینی عزیز را پذیرا می‎شویم که فرمود: «... از علمای معاصر کتب شیخ جلیل القدر، عارف بالله حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی را مطالعه کن».

و با هم کتب ایشان را مرور می‎نماییم :


1- «اسرار الصلاة»

کتابی که حاوی هزار نکته از اسرار نماز است و بسان استاد اخلاق برای انسانهای آماده خودسازی محسوب می‎شود. برخی از اسرار طهارت و عبرت و تفکّر را گوشزد می‎کند و به معانی وسوسه و الهام می‎پردازد. با بحث از گناهان کبیره اشاره‎ای به توبه نموده و حضور قلب و حالات ملکوتی آدمی را توضیح می‎دهد.


2- «المراقبات» یا «اعمال السنّه»

در این اثر پربها، مقدّمه‎ای کوتاه پیرامون دعا و راز و نیاز به چشم می‎خورد و سپس با قلمی زیبا و گویا، اعمال ماههای مختلف، آثار و برکات روحی و معنوی آنها توضیح داده شده است.


4- «رساله لقاء الله»

کتابی لبریز از نورانیت و معنویت که ره‎پویان راه تهذیب و وارستگی را به قلّه قداست و طهارت روح می‎رساند. معنای «لقاء الله» و آیات مربوط به آن را توضیح داده، از اسم اعظم گفتگو می‎کند و سپس راه موفقیت الهی را برای سالکین بیان می‎نماید.


4- کتابی در فقه

5- رساله‎ای در حج

6- حاشیه فارسی بر «غایه القصوی»


بوی گل را از که جوییم، از گلاب

اینک که فرصت حضور در محضر عارف فرزانه، حاج میرزا جواد آقا ملکی برایمان میسّر نیست، سیره آسمانی و راه و روش زندگانی و عبادات آن والامقام را از زبان شاگردانش جویا می‎شویم:

آیت الله حاج سید حسین فاطمی:

«او خودش دستوالعمل اخلاقی بود. شب که می‎شد در صحن خانه دیوانه‎وار قدم می‎زد و مترنم بود که:

گر بشکافند سراپای من                      جز تو نیابند در اعضای من

آخرین حرفش در بیماریش این بود که گفت "الله اکبر" و جان تسلیم کرد.»[10]

محقق ارجمند شیخ محمد رازی:

ایشان ماههای رجب و شعبان را روزه بودند و در مدرسه فیضیه درس اخلاق عمومی می‎گفتند. اکنون که سی سال از رحلت آن عالم ربّانی می‎گذرد، در و دیوار مدرس و فضای مدرسه، صدای حزین و گریان و ناله‎های شوق و سوزان او را به گوش هوش می‎رساند که می‎گوید:

«اللهم ارزقنا التجافی عن دار الغرور و الانا به الی دارالخلود والاستعداد للموت قبل الفوت».

ارتباط وی با حضرت بقیة الله ارواحنا له الفداء بسیار و ملازمتش به تقوا و ورع فراوان بود. مراقبتی بسیار به نوافل و حضور و توجه دایمی فراوان داشت و لحظه‎ای از یاد خداوند بیرون نمی‎رفت.[11]

مرحوم حاج میرزا عبدالله شالچی:

«مرحوم استادم، آیت الله ملکی، اجتهاد فکری و درونی داشت. در برداشتهای درونی قوی بود. ایشان دستورهایی در خوردن، خوابیدن و اعمال و رفتار ارائه می‎دادند که بسیار مؤثر بود و شخصی را پاک و پیراسته کرده، به سوی الله رهنمون می‎‎نمود.

... الان نیز مرقد ایشان - در قبرستان شیخان قم - محل حوایج است. من هر وقت حاجتی داشته باشم بر سر قبر ایشان می‎‎روم.»


وفات

... سرانجام آخرین آفتاب از خورشید حیات و زندگانی اندیشمند عارف، حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی نمایان شد و روز یازدهم ذی‌حجة سال 1343 قمری فرصت دیدار و هنگام لقاء رخ نشان داد.

چگونگی حضور آن عارف فرهیخته را در ملکوت از زبان فرزانه وارسته، حاج آقا حسین فاطمی آگاه می‎شویم:

روز پنجشنبه، عید قربان بود. صبح، مسجد جمکران رفتم و قبل از ظهر به منزل برگشتم. چون وارد شدم خبر دادند که حاج میرزا جواد آقا جویای احوال شما شده‎اند. چون از کسالت وی اطلاع داشتم بدون هیچ معطلی به خدمتشان رفتم، ایشان به حمام رفته، خضاب بسته و پاک و مطهر در بستر نشسته بودند. در ظاهر منتظر اذان بودند اما انتظار بیش از این مقدار بود. چون ظهر فرا رسید در بستر شروع به اذان و اقامه کردند. با گفتن هر جمله‎ای بهجت بیشتر و آرامش فراوان‎تری سراغ او می‎آمد. پس از اذان، دعای تکبیرات افتتاحیه را ترنم کردند. سپس دو دست را بالا برده تا تکبیرة‎الاحرام بگویند که گویی درهای آسمان برای ورود او گشوده شد لبهایش حرکت کرد و دستها به لرزش افتاد و با آخرین کلام اولین دیدار حاصل شد؛ «الله اکبر»

مرغ روحش از بدن پاکش به سوی عالم قدس پرواز کرد و به سوی یار و محبوب دیرینه خویش، پر کشید.[12]

ساعاتی بعد، مردمان وارسته و رادمردان عرصه تهذیب و اخلاص، پیکر معطر وی را تشییعی باشکوه نمودند و در جوار حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه علیها السلام به خاک سپردند.

... اینک دهها سال است که مرقد مرمرین آن مرد ملکوتی در قبرستان شیخان قم با ضریحی از نور، گل دسته‎ای معنوی و گنبدی آسمانی، روشنی بخش دلهای عاشق و روانهای پاک است. دست ارادت بر قبر آن فرزانه والامقام گذاشته و لب به سخن می‎گشایند استمداد اخلاص و تقوا کرده و نورانیت قبول از قبر پاکش می‎گیرند تا در عرصه‎های گوناگون توشه‎هایی همیشه جاودان همراه خویش داشته باشند.

رحمت الهی بر او باد روزی که پای حیات بر زندگانی گذارد، زمانی که به اوج ابدیت پر کشید و هنگامی که زنده شده و در پیشگاه الهی حاضر می‎گردد.


احمد لقمانی

1. رساله لقاء الله، مقدّمه.

2. کیهان اندیشه، ش 8، مصاحبه با آیت الله حسن زاده آملی.

3. اسرار الصلاة، حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، ص 87.

*بسیار گریه کنندگان.

4. آیینه دانشوران، سید علیرضا ریحان یزدی، ص 351.

5. معراج السالکین و صلوة العارفین، امام خمینی (قدس سره)، ص 42.

6. شرح چهل حدیث، امام خمینی (ره)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ص 453 (حدیث‌28(

7. روح مجرد، مرحوم علامه طهرانی، ص 272 و 273.

8. گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی، ج 2، ص 212.

9. آیینه دانشوران، ص 85.

10. کیهان اندیشه، ش 8، مصاحبه با آیة الله حسن زاده آملی.

11. آثار الحجة، محمد رازی، ج 1، ص 26. (با اندکی تغییر)

12. کیهان اندیشه، ش 8، ص 76 و 77. (با اندکی تغییر)

گرفه شده از سایت تبیان