راز و نیاز

اموری که سبب می‌شوند انسان از آخرت غفلت ورزد گذشته از شبهات اعتقادی و پندارهای باطل فکری عبارت است از:

1ـ رفاه‌طلبی و اسراف و إتراف.

2ـ دل بستن به خوشی و خوش‌گذرانی‌های زودگذر، سرگرمی‌ها، عیش و نوش و هوسرانی.

3ـ ثروت اندوزی‌های بی ‌حدّ و مرز .

4ـ دشواری راه و خستگی انسان و ... .

به طور کلّی می‌توان گفت هم سختی، و هم خوشی سرگرم کننده، دنیاطلبی و ثروت اندوزی‌های بی‌حدّ و مرز، گمراه کننده و بازدارنده از یاد قیامت است.

یکی از نمونه‌های بارز دنیاطلبی و غرور، جریان قارون است. خداوند می‌فرماید: قارون یکی از ثروتمندان قوم موسی (علیه‌السلام) بود. ما امکانات و ثروت کلان به او دادیم (و بدین وسیله او را آزمودیم). به او گفته شد: به مال و ثروت خود مغرور مباش که خدا هرگز مردم پرغرور و نشاط را دوست نمی‌دارد؛ "و ابتغ فیما اتیک الله الدّار الاخرة و لا تنسَ نصیبک من الدنیا"(1)؛ و بکوش با آنچه خدا به تو عطا فرموده ثواب و سعادت دار آخرت را تحصیل کنی (به یاد قیامت باش)، لیکن بهره‌ات از دنیا را هم فراموش مکن .

اما قارون فقط به زینت و تجمّل دنیوی توجه داشت. دنیاجویان نیز آرزوی مال و ثروت همانند او را داشتند. اما غفلت از یاد قیامت سبب خسف او شد: "فخسفنا به و بداره الأرض فما کان له مِن فِئةٍ ینصرونه من دون الله و ما کان من المنتصرین"(2)؛ پس از اندک زمانی او را با خانه‌اش به زمین فرو بردیم و هیچ کس جز خدا نتوانست او را یاری کند و خود او نیز هیچگونه کمک دریافت نکرد.

قرآن در مقام نتیجه‌گیری می‌فرماید: "تلک الدّار الاخرة نجعلها للّذین لا یریدون عُلوّاً فی الأرض و لا فساداً و العاقبة للمتّقین"(3)؛ ما خانه‌‌ آخرت را برای آنان که در زمین اراده‌‌ علوّ، فساد و سرکشی ندارند مخصوص می‌گردانیم. سرای زنده و جاوید ویژه کسانی است که فخرفروش، مستکبر، تجمّل‌پرست، دنیازده، خوشگذران و عیّاش نباشند. قارون با کردار خود سبب شد تا عدّه‌ای مقام و دارایی او را آرزو کنند و همچون او سرگرم زینت و زیور گردند.

یکی از اشتباهات بزرگ بشر این است که بر اثر انکار معاد و نفی روز حساب، می‌انگارد تبهکاران و شایستگان یکسانند: "أم حسب الّذین اجترحوا السّیّئات أن نجعلهم کالّذین امنوا و عملوا الصّالحات سواء محیاهم و مماتهم ساء ما یَحکمون"(4)؛ آیا آنان که مرتکب اعمال زشت و تبهکاری شدند گمان کردند آنان را مانند کسانی که به خدا ایمان آورده و نیکوکار شدند یکسان قرار می‌دهیم تا در مرگ و زندگی هم یکسان باشند؟ هرگز چنین نیست و داوری باطل و جاهلانه است.

سرّ این یکسان‌انگاری آن است که اگر حیات بعد از مرگ یعنی معاد نباشد و همگان با مردن از بین بروند و معدوم گردند، یکسان خواهند بود؛ زیرا اشیا یا اشخاص معدوم، هیچ امتیازی با هم ندارند و پرهیزکار و تبهکار، مساوی هم خواهند بود.

این دسته یعنی منکران معاد پیرو خواسته‌های نفسانی بوده و در واقع پروردگارشان هواست: "أفرءیت من اتّخذ إلهه هواه"(5)؛ ای رسول ما می‌نگری آن را که هوای نفسش را خدای خود قرار داده است؟ منطق این گروه چنین است: "و قالوا ما هی إلّا حیاتنا الدّنیا نموت و نحیا و ما یهلکنا إلّا الدّهر و ما لهم بذلک مِن علم إنْ هم إلّا یظنّون"(6)؛ گفتند: زندگی ما جز همین دنیا و حیات طبیعت نیست و کسی ما را نمی‌میراند و حشر و نشر و قیامتی نخواهد بود. این سخن را نه از روی علم و دلیل، بلکه از روی وهم و خیال می‌گویند.

منطق مادیین زمان ما نیز همین است؛ چون ندیدند مرده‌ای زنده شود، می‌‌پندارند معاد و قیامت وجود ندارد. دلیل آنان این است که اگر معادی وجود دارد نیاکان ما را زنده کنید: "ما کان حجّتهم إلّا أن قالوا ائتوا بآبائنا إن کنتم صادقین."(7)

خدای سبحان در پاسخ آنها می‌فرماید: "قل الله یُحییکم ثمّ یُمیتکم ثمّ یجمعکم إلی یوم القیامة لا ریب فیه ولکنّ أکثر النّاس لا یعلمون"(8)؛ نگویید روزگار و طبیعت ما را از بین می‌برد؛ زیرا نظام آفرینش محکم و متقن و بر پایه علم و حکمت استوار است. مبدأ این عالم وجود مقدّس الله است که به شما حیات می‌دهد و شما را از این عالم به سرای دیگر منتقل می‌کند. در حق بودن آن روز تردیدی وجود ندارد و امری ضروری و حتمی است، ولی منکران معاد از روی جهل آن را انکار می‌کنند: "و لله ملک السّموات و الأرض و یوم تقوم السّاعة یومئذٍ یخسر المُبطلون"(9)؛ فرمانروایی آسمان و زمین از آنِ خدای سبحان است. او می‌تواند آنها را به نظام دیگر تبدیل و به حساب همگان رسیدگی کند.

روزی که قیامت قیام کند بر آنان که عمری را به بطالت و بیهودگی گذرانده‌اند معلوم خواهد شد که خسارت‌زده و سرمایه باخته‌اند.

آری در آن روز هر گروهی را به کتاب کردارش فرا می‌خوانند: "و تری کلّ أمّة جاثیة کلّ أمّة تدعی إلی کتابها الیوم تُجزون ما کنتم تعملون"(10)؛ هر فرقه‌ای به سوی کتاب و نامه‌‌ عمل خود خوانده خواهد شد و ندا داده می‌شود که امروز همه به پاداش اعمال خود می‌رسید.

بنابراین، به یاد معاد بودن هم وظیفه فرد است و هم وظیفه جامعه و گروه؛ انسان هم در برابر وظایف فردی مسؤول است و هم در برابر وظایف جمعی، و سعادت او جز با رعایت همه مسؤولیت‌ها به دست نخواهد آمد.

 

پی‌نوشت‌ها:

1- سوره قصص، آیه 77 .

2- همان، آیه‌‌ 81 .

3- همان، آیه‌‌ 83 .

4- سوره‌‌ جاثیه، آیه‌‌ 21.

5- همان، آیه‌‌ 23.

6- همان، آیه‌‌ 24.

7- همان، آیه‌‌ 25.

8- همان، آیه‌‌ 26.

9- همان، آیه‌‌ 27. 

10- همان، آیه 28 .

 

منبع:

معاد در قرآن، آیة‌الله جوادی آملی،‌ بخش یکم، ص 31 .