گر چه اینان خطبه را شاید حدود یک یا یک و نیم صفحه نوشته اند و در کتب شیعیان خیلی بیشتر از این ثبت شده؛ و این گلایه ما است نسبت به تاریخ نویسان که اگر خطبه غدیر، خطبه است؟ چرا به یک سطر یا کمتر از یک سطر إکتفا کرده اند؟ و اگر حدیث است، چرا آن را خطبه نامیده اند؟ چون فرق خطبه با حدیث این است که حدیث معمولا یک، دو یا سه سطر می باشد، ولی خطبه که سخنرانی می باشد طولانی است. مورخین أهل سنت می گویند رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رفت بالای منبر و خطبه قرائی خواند و از حلال و حرام و از وقایع قبل از قیامت خبر داد و بعد می آید می گوید:

قال رسول الله (صلی الله علیه و سلم): من کنت مولاه فعلی مولاه.

حتی ذیل آن را نیاورده اند که می گوید:

أللهم وال من والاه و عاد من عاداه.

موقع نقل، می گویند خطبه، ولی در ثبت، یک سطر یا دو سطر بیشتر نیاورده اند.

آقای طبرانی در معجم کبیر، ج3‌، ص180 و جناب حلبی در سیره حبی، ج3، ص336 تقریبا یکنواخت این خطبه را نقل می کنند و در این خطبه، یک دنیا نکته و معارف نهفته است و به اندازه آسمان ها،‌ این خطبه پیام دارد. من فقط یکی دو محور این خطبه را خدمت عزیزان عرض کنم.

اولین نکته ای که نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این خطبه بیان می کند، می فرماید:

نبأنی اللطیف الخبیر، أنه لم یعمر نبی ألا نصف عمر الذی یلیه من قبله و إنی لأظن أنی یوشک أن أدعی فأجیب.

هان مردم! خدای عالم به من خبر داده که روزهای پایانی عمر من سپری می شود و در آخرین لحظات عمر هستم.

یعنی می خواهد بگوید که مردم، این سخنان من، سخنان اساسی است؛ معمولا بزرگان و شخصیت های برجسته، در اواخر عمرشان، اساسی ترین وصیتشان را که مربوط به امت و ملت خویش و فرزندان خویش است، تصریح می کنند.

می گوید:

از طرف خدای عالم پیک مرگ خواهد آمد و در آینده ای بسیار نزدیک، من به پیک حق، لبیک خواهم گفت؛ این نشان می دهد که مردم، صحبت های من صحبت های اساسی است؛ صحبت هائی است که دیگر نسخ بردار و توجیه پذیر نیست؛ این سخنان من، دیگر قابل تغییر و تحول نیست.

بعد بلا فاصله می گوید:

ألست أولی بکم من أنفسکم، قالوا بلی!

آیا من از خود شما بر خود شما، اولی و سزاوارتر نیستم. می گویند بله

و سوره أحزاب، آیه6 هم می گوید:

النبی أولی بالمؤمنین من أنفسهم و أزواجه أمهاتهم.

جالب این است که آقای طبری در تفسیرش، ج20، ص130 و جناب آلوسی که روحیه سلفی و وهابی دارد، در تفسیرش، ج3، ص450 به این آیه که می رسند، می گویند معنای آیه این است که:

نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در تمام تصمیم گیری ها، حق اولویت بر خود مردم دارد؛ اگر مردم تصمیمی و اراده ای بگیرند و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تصمیمی دیگر، همه مردم موظفند اراده خویش را کنار بگذارند و اراده نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را جامه عمل بپوشانند.

بالاترین مقامی که قرآن برای رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) داده، اینجاست؛ یعنی همانگونه که مردم برای خودشان و اموالشان و خانواده شان، هرگونه سلطه و سلطنت و اختیاری دارند، اختیار و سلطه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر مؤمن و اموالش و سایر امورش از خودش اولی تر و نافذتر است و حق تقدم دارد بر اراده مؤمنین بر خودشان، و ولایتی بالاتر از این، تصور نیست.

نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) قبل از اینکه ولایت و امامت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به مردم معرفی کند، می گوید:

ألست أولی بکم من أنفسکم

سوره مائده، آیه6

یعنی آی مردم! ‌همان ولایت اولویت و تامه ای که خدای عالم برای من نسبت به شما قرار داده،‌ همان را من می خواهم برای علی (علیه السلام) بر شما قرار بدهم.

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از تمام آیات قرآن، فقط این آیه را انتخاب کرد؛ همان ولایت تامه ای که خداوند عالم برای او برگزیده است و بلا فاصله می گوید:

من کنت مولاه فعلی مولاه.

این کلمه مولا، در حقیقت برگرفته از همان آیه است. یعنی هر کس را که من بر او از خودش سزاوارتر هستم و مولای او هستم، اینک علی (علیه السلام) بعد از من مولای اوست و سزوارتر است از او به خودش و همین جایگاه من را دارد برای او.

بعد جالب این است که نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:

فلیبلغ الشاهد الغائب.

مردم! این سخنانی که امروز از من شنیدید، موظفید به آنان که حضور ندارند، برسانید؛ یا به تعبیری، حاضرین به گوش غائبین برسانند.

و این را بر حاضرین تکلیف می کند که به غائبین این مطلب را برسانند؛ خیلی عجیب است؛ در کمتر جائی می بینیم که این تعبیر بکار رفته باشد؛ یعنی شما و نسل های آینده موظفید سخنان مرا به تمام نسل ها، در تمام عصرها برسانید.

امروز هم برای بنده و شما، اولین تکلیفی که از ناحیه غدیر متوجه می شود، رساندن پیام غدیر به گوش دیگران است و پاسخ دادن به تهاجم هائی که در حوزه غدیر، متوجه فرهنگ شیعه می شود. متأسفانه در این ده سال أخیر، هجمه ای که بر فرهنگ و پیام غدیر شده،‌ به کمتر موضوعی از موضوعات اسلامی و شیعی، وارده شده است. حتی همین روزهای آخر حج عمره سال گذشته، جزوات و بروشورهای متعدد در عربستان سعودی چاپ کردند تا بتوانند غدیر را زیر سؤال ببرند؛ جوان هایمان را نسبت به غدیر بدبین کنند و عقیده شیعیان را نسبت به غدیر سست کنند. لذا إن شاء الله اگر بعدها فرصت شد که در خدمت شما عزیزان باشم،‌ این هجمه گسترده ای که امروز متوجه جهان تشیع است و اینها از تمام ظرفیت ها،‌ علیه شیعه استفاده می کنند، همه را مفصل بیان می کنم. جدیدترین آماری که بنده دارم در رابطه با هجمه وهابیت نسبت به شیعه که خود حضرت آیت الله سبحانی هم در یکی از کتاب هایشان که حدود چند ماه قبل چاپ کرد، این آمار را داده اند، حدود 40 هزار سایت اینترنتی وهابیت، شبانه روزی علیه شیعه فعالیت می کند.

برخی از کتاب های ضد شیعه را در برخی از کشورهای حاشیه خلیج فارس، با تیراژ 8 میلیونی چاپ و منتشر کرده اند. نمی دانم آیا آمار کل نشریات کشور یا کشورهای شیعه، در سال به 8 میلیون می رسد؟ اینها فقط یک کتاب را با این تیراژ چاپ کردند.

بنده سال گذشته در این روزها در مکه بودم. روز بعد از عید قربان بود و از طرف مأمورین عربستان سعودی می آمدند به سمت خیمه های ایرانی و مجله و روزنامه های فارسی توزیع می کردند. بنده یکی را گرفتم و دیدم که وزیر اعلام آنها یا به تعبیری وزیر ارشاد آنها، یک مصاحبه ای کرده و گفته، ما در عرض این یک ماه (ایام حج)، ده میلیون جزوه و سی دی و کاست به زبان های مختلف در اختیار حجاج بیت الله الحرام قرار دادیم. من تعدادی از این سی دی و جزوات را با خودم آورده ام و اگر خواسته باشید نشان می دهم؛ 90% اینها، مطالب علیه شیعه است؛ مطالبی است در افتراء و تهمت و بهتان به شیعه؛ حتی تا اینجا آمده اند که شیعیان نه تنها با ما أهل سنت مخالف هستند، بلکه با حضرت جبرئیل عداوت دارند. شیعیان معتقدند که حضرت جبرئیل باید وحی را به علی (علیه السلام) می آورد، خیانت کرد و به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برد؛ این نشان دهنده نهایت رذل و وقاحت اینهاست.

من یادم نمی رود، حدود دو سال قبل بعد از نماز صبح، روبروی حجر اسماعیل در خانه خدا نشسته بودیم، که حدود 12 نفر از علمای وهابی دور ما را گرفته بودند و با هم بحث می کردیم. سؤالاتی کردند و ما هم جواب می دادیم؛ هر سؤالی کردند،‌ جواب دادیم؛ بعد یکی از اینها برگشت گفت که شما بعد از نماز سه مرتبه حضرت جبرئیل را لعن می کنید و می گوئید:

خان الأمین، خان الأمین، خان الأمین

بنده برگشتم دیدم تعدادی از دوستان ایرانی نشسته اند در کنار ما، گفتم آقایان تشریف بیاورید جلوتر، آنها آمدند؛ گفتم شما بعد از نماز چه می گوئید، گفتند می گوئیم:

الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر.

اینها را به عربی ترجمه کردم برای آن علماء عرب؛ بعد دیدم حدود 7 یا 8 خانم ایرانی از کنار ما رد می شوند، گفتم ببخشید خواهران،‌ همانجا بایستید و به ما بگویئد وقتی شما نماز می خوانید، دستهایتان را بلند می کنید، چه می گوئید؟ گفتند می گوئیم:

الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر.

بعد رو کردم به این علماء عرب و گفتم شما خجالت نمی کشید؟ حیا نمی کنید؟ اینجا حداقل ده ها هزار ایرانی هست، کنار ایرانی ها بنشین و ببین بعد از نماز چه می گویند؟

شخصیت ها و اساتید برجسته دانشگاه هایشان این را در کتاب هایشان می آورند. کتاب اصول مذهب الشیعه برای دکتر غفاری از اساتید شاخص دانشگاه های ریاض و مدینه است و کتابی نوشته برای دکترا در سه جلد، که الآن کتاب درسی دانشگاه است و در سه سال این کتاب را به عنوان مبانی علمی و اعتقادی وهابیت تدریس می کنند، این مسئله را در این کتاب آورده است؛ می گوید شیعیان بعد از نماز به حضرت جبرئیل نفرین می کنند و از او تبری می جویند.

وقتی دشمن حرف برای زدن و سخن برای گفتن ندارد و خیلی خودش را عاجزتر از آن می بیند که بیاید در مناظره و مباحث علمی وارد بشود، اگر کتابی هم بنویسد، این چنین می نویسد. و این نمونه ای بود که عرض کردم. شما اگر به کتاب های احسان الهی ظهیر، دکتر علی سالوس از اساتید دانشگاه قطر و عبدالرحمن دمشقیه از اساتید برجسته ریاض و عبدالله بن جبرین که از مفتیان شماره دو عربستان است مراجعه کنید، مملو از این خرافات و افتراءات و دروغ هاست. همین عبدالله بن جبرین که از مفتیان شماره دو عربستان است،‌ اگر به سایتش که عربی است، مراجعه کنید این جملات را می بینید؛ می گوید من به 4 دلیل ثابت می کنم که شیعه کفر است. جالب این است که می گوید، شیعیان ما أهل سنت را نجس می دانند و اگر با ما مصافحه کنند، سریع می روند دستشان را آب می کشند. ما هم می گوئیم تو که راست می گوئی، بر پدر دروغگو لعنت. حداقل شما با همین مولوی هائی که از ایران هر ساله به حج می آیند، چه عمره و چه تمتع،‌ از آنها بپرسید و ببینید واقعا این شکلی است که شما می گوئید؟ این حاجیانی که از ایران می آیند به مکه، مگر نه این است که از این گوشتی که شما ذبح می کنید، استفاده می کنند؛ از همین غذاهائی که شما می پزید، ملت ایران استفاده می کنند؛ و با شماها انس دارند و پشت سر شما نماز می خوانند. در ایران یا در قطیف و أحصای خود عربستان، چقدر شیعه هستند که با خانم های سنی ازدواج کرده اند و بعکس. بنده خودم با این مولوی های أهل سنت ارتباط دارم و بعضا به اینجا می آیند و خودم به منزلشان می روم و با برخی رفت و آمد خانوداگی دارم. این نحوه برخورد کردن ها، نشان گر این است که اینها در برابر دلیل و برهان و حقانیت شیعه، عاجر مانده اند؛ لذا می آیند یک سری مطالب دروغ و تهمت و خرافه به جوان های خودشان می گویند تا بتوانند احساساتشان را علیه شیعه تحریک کنند.

پاسخ به سؤالات دانشجویان

سؤال اول:

آیا ائمه اطهار (علیهم السلام) پس از گذراندن آزمایشات و امتحانات مختلف، به مقام امامت نائل شده اند یا نه؟ مثل حضرت ابراهیم.

جواب:

شاید آنان امتحاناتی را قبل از این عالم، در عالم ذر داده باشند و قطعا آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) که به یک مقام والا رسیده است، این مقام، بدون سعی و تلاش ایشان نبوده است<**ادامه مطلب...**>.

وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى.

سوره نجم، آیه39

این یک قانون کلی و سنت لا یتغیر الهی است و اگر حضرت عیسی (علیه السلام) با خدای عالم سخن می گوید:

قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آَتَانِیَ الْکِتَابَ و َجَعَلَنِی نَبِیًّا

سوره مریم، آیه30

و اعلان رسالت خویش را می کند، قطعا خدای عالم می داند که او با گذراندن مراحل امتحانات، از تمام مراحل، موفق و سربلند بیرون آمده است.

سؤال دوم:

فرق امامت و ولایت چیست؟

جواب:

امامت، جایگزین نبوت، بلکه مرحله بالایی از نبوت است. برخی انبیاء ما، هم نبی بودند، هم رسول بودند، هم امام بودند و تشکیل حکومت دادند. حضرت ابراهیم اول به مقام نبوت، رسالت، خلیلیت، و بعد از گذراندن این مراحل:

و َإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ، قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا.

سوره بقره، آیه124

به مقام امامت می رسد. امامت ویژگی هائی دارد؛ یکی از آنها تبیین احکام الهی است. دوم، پاسداری از ره آوردهای این دین است که نگذارد بعضی از مغرضان، این دین را به انحراف بکشانند. سوم، وساطت فیض میان خالق و مخلوق. چهارم،‌ اجرای عدالت و جلوگیری از استبداد با تأسیس و تشکیل حکومت. اما ولایت، یعنی آن روحیه اولی بنفسی را داشتن طبق آیه قرآن:

النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ

سوره أحزاب، آیه6

وقتی ولی می آید در هنگام جنگ می گوید که نظر من این است که شما باید بروید به جبهه، بر نظر آنها مقدم است؛ این را می گویند ولایت. البته ولایت دو مرحله دارد: ولایت تشریعی و ولایت تکوینی. ائمه (علیه السلام) هم ولایت در تکوین را داشتند و هم ولایت در تشریع؛ و این ولایت در تشریع منافات با خاتمیت ندارد. معنای ولایت تشریعی یعنی آن مسئولیت تبیین احکام را داشتن:

و َأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ

سوره نحل، آیه44

ما قرآن را به تو نازل کردیم، (که همان قانون اساسی اسلام است) و تبیین این قانون به عهده توست.

خداوند در قرآن فرموده است:

أقیموا الصلاة

در هیچ جای قرآن نیامده که نماز صبح دو رکعت است؛ نماز ظهر چهار رکعت است؛ نماز رکوع دارد و سجده دارد؛ اینها را نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) باید طبق آیه، برای مردم تبیین کند؛ این می شود ولایت تشریعی. در روایات تفویض داریم که:

إن الله أدب نبیه، فأحسن تأدیبه؛ ثم فوض إلیه أمر دینه.

خدای عالم پیامبرش را تربیت کرد به بهترین تربیت ها؛ سپس (بعد از آن که به کمال رسیدند) امر دین را به او واگذار کرد.

کافی،‌ج1، ص266

خداوند نمازها را دو رکعت دو رکعت واجب کرده بود،‌ رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد چهار رکعت کرد؛ رکعت سوم و چهارم را رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) افزود بر آن. دو رکعت اول، ما أوجب الله است و دو رکعت آخر، ما أوجب الرسول است. در سفر، آنچه که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر ما واجب کرده، ساقط می شود غیر از نماز مغرب و آن هم إجلالا لفاطمة (سلام الله علیه) است؛ و آنچه که خدا واجب کرده، در سفر، از ما ساقط نمی شود.

ادامه دارد